نتایح جستجو

من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد

نماز شام غریبان چو گریه آغازم به مویه های غریبانه قصه پردازم

در هجر تو گر چشم مرا آب نماند گو خون جگر ریز که معذور نمانده است

دست از دامان شب برداشتم تا بياويزم به گيسوي سحر...... خويش را از ساحل افكندم در آب.. ليك از ژرفاي دريا بي خبر.......

اینا چیه دیگه حالم به هم خورد............

در مدرسه آدم با حق چو شدی محرم در صدر ملک بنشین تدریس به اسما کـن :gol:

نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم/دل پشیمان است لیکن ما پشیمان نیستیم

نا کرده گنه در این جهان کیست بگو..... وان کس که گنه نکرد چون زیست بگو........

اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن شکر ایزد که نه در پرده ی پندار بماند

یارب ان اهوی مشکین به ختن باز رسان وان سهی سرو خرامان به چمن باز رسان

خوب من ما هر دو باختیم توی این بازیه بیخود هر دوتامون کم گذاشتیم که ترانه هامونم مرد

کی از سرود بارون قصه برات می سازه....از عاشقی می خونه وقتی که راه درازه کی از ستاره بارون چشماشو هم میذاره......نکنه ستاره ای بیاد یاد تو رو نیاره...... کی اشکاتو پاک میکنه شبا که غصه داری.....دست رو موهات کی می کشه وقتی منو نداری.....

الا ای طوطی گویای اسرار مبادا خالیت شکر ز منقار

در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

در ان مقام که خوبان به غمزه تیغ کشند عجب مدار سری اوفتاده در پایی

یارب به وفت گل گنه بنده عفو کن وین ماجرا به سرو لب جویبار بخش

دلق و سجاده حافظ ببرد باده فروش گر شراب از کف ان ساقی مهوش باشد

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که دوست خود روش بنده پروری داند

نه من فقط پی اس بازی میکنم... حوصلمم ای بگی نگی... سر نرفته ولی داره پر میشه دیگه.....سر رفت خبرت می کنم...

به فرض که مگسی هم باشه دور آدم می چرخن دیگه شما چرا به خودت گرفتی...؟