نتایح جستجو

  1. فانوس خیس

    نظرسنجی مسابقۀ ادبیِ 6

    با سلام...در ابتدا جای بسی خدا قوت داره به دوستای با ذوقم....اما تمرکز مفهومی لازم روی موضوع ندیدم...تو یه سطح بودن .. ولی 2و6رو به نسبت انتخاب می کنم...... با سپاس
  2. فانوس خیس

    مشاعرۀ سنّتی

    ابر و باد و مه و خورسید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
  3. فانوس خیس

    **مشاعره با اشعار سهراب سپهری**

    دور ماندند ز من آدم ها. سایه ای از سر دیوار گذشت غمی افزود مرا بر غم ها........
  4. فانوس خیس

    مشاعرۀ سنّتی

    دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس
  5. فانوس خیس

    مشاعرۀ سنّتی

    سبک باران به شور آیند از هر حرف بی مغزی به فریاد آورد اندک نسیمی هر نیستان را
  6. فانوس خیس

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد فضای اسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
  7. فانوس خیس

    مشاعرۀ سنّتی

    دردی ست غیر مردن کان را دوا نباشد پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن
  8. فانوس خیس

    دست

    چو در میان مراد اورید دست امید زعهد صحبت ما درمیانه یاد آرید
  9. فانوس خیس

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا تا عشق تعلیم سخن کرد حدیثم نکته ی هر محفلی بود
  10. فانوس خیس

    مشاعرۀ سنّتی

    جز نقد جان به دست ندارم شراب کو کان نیز به کرشمه ی ساقی کنم نثار
  11. فانوس خیس

    **مشاعره با اشعار سهراب سپهری**

    درون شیشه های رنگی پنجره ها میان لک های دیوار ها هر جا که چشمانم بیخودانه در پی چیزی ناشناس بود شبیه این گل کاشی را دیدم و هربار رفتم بچینم رویایم پر پر شد
  12. فانوس خیس

    مشاعرۀ سنّتی

    دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
  13. فانوس خیس

    مشاعره با شعر سعدی

    یک عمر هزار سال باید تا من یکی از هزار گویم
  14. فانوس خیس

    **مشاعره با اشعار سهراب سپهری**

    در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است که رسولان همه از تابش ان خیره شدند.
  15. فانوس خیس

    مشاعرۀ سنّتی

    شیر بی دم و سر و اشکم که دید این چنین شیری خدا خود نا فرید
  16. فانوس خیس

    مرسی سارا....خودت گلی ..........

    مرسی سارا....خودت گلی ..........
  17. فانوس خیس

    **مشاعره با اشعار سهراب سپهری**

    همچنان خواهم راند همچنان خواهم خواند پشت دریا ها شهری ست که در ان پنجره ها رو به تجلی باز است
  18. فانوس خیس

    مشاعرۀ سنّتی

    تنها ز راز دل من پرده بر افتاد تا بود فلک شیوه ی او پرده دری بود
بالا