نتایح جستجو

مدل جناقی ، وی (V) ، هفتی ، >>>> , <<<< , ... تو این مدل از دو گره‌ای که یاد گرفتیم کمک میگیریم :) ( یاد آوری : یه روش گره هامونو از چپ به راست میزدیم ، یه روش هم گره هامونو از راست به چپ میزدیم ) حالا چه جوری شروع کنیم : اول از هر رنگی‌ که میخوایم توی دسبند به کار ببریم ، دوتا آماده می‌کنیم ...

کمانچه یکی از سازهای موسیقی است. این ساز جز دسته سازهای زهی استو دارای 4 سیم می‌‌باشد. این سیم‌ها به موازات تمام طول ساز امتداد دارد وصدای آن خیلی خوش و جذاب می‌‌باشد ولی کمی به اصطلاح تو دماغی.کاسه صوتیاین ساز از چوب توت است که با برش‌های از عاج تزیین شده است. معمولاًاز زیر شیطانک کمانچه...

ویولن رده‌بندی سازهای زهی (آرشه‌ای) محدودهٔ صوتی کوک سیم ها و محدوده صوتی نوازندگان طریقه نواختن ویولون ساز زهی و آرشه‌ای است. این ساز کوچک‌ترین عضو سازهای زهی برای نواختن معمولاً روی شانه چپ قرار می‌گیرد و با آرشه که در دست راست نوازنده‌است نواخته می‌شود. کوک سیم‌های ویولن از...

تمبک: تمبک در فرهنگ های مختلف و با گذشت زمان نام های جالب و قابل ذکری گرفته است که این نام ها عبارت اند از : .دمبر 2. دمبرک 3. تبنگ 4. تبنک 5. تبنک 6. تبنک 7. تنبيک 8. تنبوک 9. تنتک10. خنبک 11. خمبک 12. خمک 13. دمل 14. دمبال 15. دمبلک يا دنبلک 16.خوراژاک 17. خمچک 18. تمبک 19. دنبک 20. تنبک 21...

موسیقی در دیدگاه ابونصرفارابی موسیقی هنری است عرفانی و روحانی که همواره در قرون مختلف همدم و همراه اهل دل بوده و عرفا و اندیشمندان با موسیقی جلای روح داده و اصوات آن را در زمان خلوت و تنهایی به دنیای مکاشفات خود راه دادهاند. معنای موسیقی،در لغت یونان، الحان است که لحن در دو معنی آورده شده؛...

ميراثخبر ــ گروه هنر ــ دير زماني است كه ديگر نواي چنگ به گوش ايرانيان نميرسد زيرا كه از نزديك به سيصد سال پيش، اين ساز خوش آوا از ميان چنگهنرمندان موسيقي به سبب بي مهري ها آشوب هاي سياسي و اجتماعي به زميننهاده شده و گرد فراموشي بر آن نشسته است و طي دو سه قرن به كلي نابود شدهاست، و اگر نمونه...

امروز .. با باران همراه خواهم شد .. در دشتی به نامِ زندگی جاری در میانِ روزگارِ گرم و تَف زده .. به این امید .. که دلم .. دوباره رنگی از تازگی گیرد به این امید .. که دوباره .. نغمه سر دهد در کنارِ نغمه یِ باران و دل .. به دلِ قطره ها بدهد .. امروز با پاهایِ برهنه یِ خیالم .. تمامیِ...

این همه واژه و من از سکوت لبریزم انگار کابوس این روزهای خاکستری سایه انداخته به خیال من... حوالی این ساعت های بارانی جای زیادی برای رفتن ندارم غیر از آغوش تو یا کوچه پس کوچه های این شهر غریب....

چه کسی می داند که تو در پیله ی خود تنهایی ؟ چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی ؟ پیله ات را بگشا تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایی _ من به پروانه شدن نمی رسم ، حرمت فاصله مون و کم نکن ...

فقط با تو زیباست این زندگی با تو ، فقط با تو ! زیباست لحظه های عاشقی ، با تو ، تنها در کنار تو! زیباست لحظه غروب ، با تو ، فقط به یاد تو! آن لحظه که با تو هستم ، بهترین لحظه زندگی ام است که دلم نمیخواهد آن لحظه بگذرد! دلم میخواهد آن لحظه که در کنار تو هستم هیچگاه به پایان نرسد! زیباست این زندگی...

باران که می بارد دلم برایت تنگ تر می شود راه می افتم بدون چتر من بغض میکنم ، آسمان گریه...

اگه بری اونی چیزی که آغاز می شه غصه هست نه قصه پس بمون تا قصه آغاز بشه چــــــرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد! من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

من بنده ی آن کسم که بی ماش خوش است جفت ِ غم آن کسم که تنهاش خوش است گویند وفاهاش چه لذت دارد زانم خبری نیست،جفاهاش خوش است "مولانا

خداوندا مو بیزارم از ایندل شو و روزان در آزارم از ایندل ز بس نالیدم از نالیدنم تنگ مو بستان که بیزارم از ایندل

در کتابی که حافظه*ی من است... در صفحه*ی نخست فصلی* که اولین بار تو را دیدم کلمه*ای ظاهر می*شود... این*جا زندگی تازه*ای آغاز می*شود

چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهاییست ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشاییست مرا در اوج می خواهی؟ تماشا کن ، تماشا کن دروغین بودم از دیروز مرا امروز حاشا کن در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها...

و اين منم زني تنها در آستانه فصلي سرد در ابتداي درک هستي آلوده ي زمين و يأس ساده و غمناک اسمان و ناتواني اين دستهاي سيماني . زمان گذشت زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت ساعت چهار بار نواخت امروز روز اول دي ماه است من راز فصلها را ميدانم و حرف لحظه ها را ميفهمم...

من اشک سکوت مرده در فریادم داد ی سر و پاشکسته ، در بی دادم اینها همه هیچ ... ای خدای شب عشق نام شب عشق را که برد از یادم ؟