نتایح جستجو

جــــایی بایـــد باشـــد غیـــر از اینـــ کنـــج تنهـــایــی! تــا آدمـــ گاهــی آنجــا جـــانــ بدهـــد! مثــلا "آغـــــوشـــ تـــــــو" جـــانــ میدهـــــد برایـــــ جــــان دادنــــ.......

خیلی زیبا بود... زیبایی اش در همان لحظه اول تمام وجودم را تسخیر کرد... آنقدر زیبا بود که دلم نمی خواست حتی لحظه ای چشم از چشم هایش بردارم... چشم هایش آیینه زندگی بود... سرشار از صداقت و یکرنگی... احساس می کردم که او لیاقت به دست آوردن همه چیز را دارد... احساس می کردم تمام دنیا و کائنات فقط به...

رفتار عاشقانه ی زن را بایــد از دلــــتـنگــــیـــش فـهمیــد ... از شـــوق و بی تابیـش برای دیـــــــــدار ، از حـــس کــودکــانـه اش بـرای آغـــــــــــوش ، از خـجــالتــش بـرای بــوســــــــه گـــــــرفــتـن ... زن بـی دلــیل بـهانــه نــمیـــگیــرد شایــد بــهانــه ی دســتــانِ...

نیای غریبی است رفیق به یکی‌ که دست میدهی‌ میدانی که دیر یا زود از دستش میدهی‌ ... عجیب نیست ؟ نیکی‌ فیروزکوهی

سه روز است که یکبند باریده انگار گنجشک‌ها مرده اند فکرش را بکن به جای آوازِ پرنده در گوشِ من ... اسبی شیهه می‌‌کشد من از شهوتِ یک بعد از ظهر خالی‌ شده ام اینجا این اتاق این تخت این خانه هوسِ بودن را از من گرفته است سه روز است که باریده من و چشم‌های بی‌ انگیزه ی من پر می‌‌شویم از خیال رویا انتظار...

می‌نشینم رویِ ایوانِ با دو استکانِ چای آری فقط با دو استکانِ چای می‌نشینم به انتظار فکر می‌کنم فکر می‌کنم و تکرار می‌کنم ... تو می‌آیی ... تو می‌آیی ... تو می‌آیی و یک روز تو می‌آیی به رویِ ایوان برایِ صرفِ چای می‌آیی و می‌پرسی‌ هنوز هم دوستم داری؟؟ نیکی‌ فیروزکوهی

روز ها هفته ها سالهاست که نیستی‌ و من هنوز فکر می‌‌کنم هنوز دیر نیست نیکی‌ فیروزکوهی

تقدیم به تو توی یک نامه نوشتم : همه زندگیم شدی تو تو جوابم دادی اما : زندگی هست ، اما بی تو من نوشتم که : یه روزی دل را باختم توی چشمات تو به من می گی که : اون روز هوسی بوده تو چشمات من نوشتم که : هوس هم ،*می تونه یه عشق پاک شه تو نوشتی : زندگی هم ، می تونه بی تو بنا شه من نوشتم که :*شدم آب ،...

بازم دلم گرفته...همیشه دلم در تلاطم غمها بوده... تا خواستم به چیزی عادت کنم اونم در اوج بودن از دست دادم... الانم از نبودن تو دیونه شدم... دیونه ای که با همه دیونه هایی که تا حالا دیدی فرق میکنه دیونه ای که با عشق تو فقط عاقل میشه... دیگه صبر و حوصله ام کاری برام نمیکنه... دیگه قهرم با همه حتی...

بیدار باش تا از عمارت خواب شبانه ام واز پستوی رویایت بر بام چشمانت سرک بکشم واز میان فاصله هایمان برگی از دفتر مهربانیت بچینم بیدار باش با من تا سحر تا ابتدای زیستن

گاه بی تاب می شوم از این همه حوصله ای که ثانیه ها دارند، و هیچ گاه هم سَر نمی رود ... و چه بی پایان گِردی ساعت روی دیوار را دور می زنند و چه بی عار، دوباره و دوباره و دوباره طی می کنند این مسیر هزار باره را!! اما، همیشه... همیشه ی همیشه ، یک امید حقیقی، گرچه دور، اما گرم و نورانی، قدم هایم...

دلم مي خواد يه جوري زندگي کنم که آدما بهش مي گن عجيب ... فقط به تو سلام کنم ، فقط با تو حرف بزنم ، فقط واسه تو دعا کنم ، دستم فقط تو دست تو باشه ، فقط مال تو باشم و تو هم فقط مال من باشي ، از سهراب نيم اجازه اي مي گيرم و برات مي نويسم : تا تو هستي زندگي بايد کرد ...

صفحه 514.......آیه 24 تا 28 سوره فتحm4 material

صفحه 513.......آیه 16 تا 23 سوره فتح

دست به سر میکنم ثانیه ها را... دلم... یک اتفاق ناخوانده می خواهد!!

روزهایی که می بینمت نفسـم می گیرد و روزهایـی که نیستی دلـــــم... بـــــاش...! تحمـل اولی آسان تر است!

بیا آخرين شاهكارت را بيبين مجسمـه اي با چـشمانی باز خيره به دور دست شايد شرق شايد غرب مبهوت يك شكست، مغلوب يك اتفاق مصلوب يك عشق، خرده هايش را باد دارد مي برد و او فقط خاطراتش را محكم بغل گرفته... بيا آخرين شاهكارت را ببین مجسمه اي ساخته اي به نام «من» [IMG]

باران که می بارد یاد تو می افتم لحظه هایم جان می گیرد ، و دلم را به سوی تو روانه می کنم ... نمی دانم چه برقی در نگاه توست ، که با هر لحظه دیدنت آرام می شوم! باران که می بارد نگاهم به هر طرف می چرخد تو را در آستانه چشمانم می بینم ... گوشه ای می نشینم و به جایی خیره می شوم ! باران که می...

چقدر پر می کشد دلم . . . ! به هوای تـــــو . . . انگار تمام پرنده های جهان در قلبم آشیانه کرده اند . . . !

دلتنگی برای من تمامی ندارد ! فرقی هم ندارد جز در مقیاس اندازه و نوع وقتی هستی یک جور و وقتی نیستی هم ؛ کمی بیشتر ! من همیشه دلتنگ توام... [IMG]