نتایح جستجو

  1. mani24

    *** چشم ***

    زندگی ؛ رنگ ِ چشم های توست ... پرسه زدن در گرگ و میش نگاهت و این امتداد نگاه شاعرانه ی تو به من ... یعنی زندگی !
  2. mani24

    دل نوشته های دلتنگی

    مهربانـی هایت بهانه ای است محکم برای دوست داشتن دنیا !
  3. mani24

    [IMG]

    [IMG]
  4. mani24

    کوچه های تنهایی

    راهی برای پایان عشق نیست ... آری عشق ، زدودن آوار نفرت هاست در شناور بودن روح ، میان گودال چشم ها ... که عشق دوباره ی برخاستن هاست ... وقتی خسته از خویش ، اُمید می بافی ... آه این عشق ...
  5. mani24

    مشاعرۀ سنّتی

    می خواهمت هنوز و به جان دوست دارمت ای مرد ای فریب مجسم بیا که باز بر سینه پر آتش خود می فشارمت
  6. mani24

    مشاعره از اون طرف

    این درد را چگونه توانم نهان کنم آندم که قلبم از تو بسختی رمیده است این شعر ها که روح ترا رنج داده است فریادهای یک دل محنت کشیده است گفتم قفس ولی چه بگویم که پیش از این آگاهی از دو رویی مردم مرا نبود دردا که این جهان فریبای نقشباز با جلوه و جلای خود آخر مرا ربود اکنون منم که خسته ز دام فریب و مکر...
  7. mani24

    مشاعرۀ سنّتی

    در او جز جلوه ظاهر ندیدند به هرجا رفت در گوشش سرودند که زن را بهر عشرت آفریدند شبی در دامنی افتاد و نالید مرو ! بگذار در این واپسین دم ز دیدارت دلم سیراب گردد شبح پنهان شد و در خورد بر هم
  8. mani24

    دل نوشته های دلتنگی

    دلم تنگ است برای کسی که نمی داند... نمی داند که بی او به دشت جنون می رود دلم... می دانم که اگر نزدیکش شوم، دور خواهد شد.... پس بگذار که نداند بی او تنهایم... دور میمانم که نزدیک بماند...
  9. mani24

    دل نوشته های دلتنگی

    یه لحظه گوش کن خدا! جدی میگم... نه بچه بازیِ نه ادا و اطوار... حالم اصلا خوب نیست...
  10. mani24

    داستان هاي كوتاه

    اعتقاداتتان راچند می فروشید؟ مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 پنس اضافه تر می دهد! می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم...
  11. mani24

    داستان هاي كوتاه

    مردی کنار بیراهه ای ایستاده بود. ابلیس را دید که با انواع طنابها به دوش درگذر است. کنجکاو شد و پرسید: ای ابلیس ، این طنابها برای چیست؟ جواب داد: برای اسارت آدمیزاد. طنابهای نازک برای افراد ضعیف النفس و سست ایمان ، طناب های کلفت هم برای آنانی که دیر وسوسه می شوند... سپس از کیسه ای طناب...
  12. mani24

    داستان هاي كوتاه

    خانمی طوطی ای خرید اما روز بعد آن را به مغازه برگرداند. او به صاحب مغازه گفت این پرنده صحبت نمی کند . صاحب مغازه گفت : آیا در قفسش آینه ای هست ؟ طوطی ها عاشق آینه هستند ، آن ها تصویرشان را در آینه می بینند و شروع به صحبت می کنند . آن خانم یک آینه خرید و رفت . روز بعد باز آن خانم برگشت طوطی هنوز...
  13. mani24

    دل نوشته های دلتنگی

    دلم کـــــــــــمي خدا ميخواد کمي سکـــــــــــوتــ کمي دل بريدن ميخواد کمي اشکــ کمي بهتــ کمي آغوش آسماني کمي دور شدن از اين آدمها...! کمي رسيدن به خدا ...
  14. mani24

    مشاعرۀ سنّتی

    دریغا آن دو چشم آتش افروز به دامان گناه افکند او را به او جز از هوس چیزی نگفتند در او جز جلوه ظاهر ندیدند به هرجا رفت در گوشش سرودند که زن را بهر عشرت آفریدند شبی در دامنی افتاد و نالید
  15. mani24

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    تیک تیک ساعت هم خسته است نای طی کردن ندارد نمیگذرد حتی ثانیه ای بی تو ...
  16. mani24

    کوچه های تنهایی

    انگـ ـار احـمـَق تـر از مـ ـَن ؛ در این دُنیـای بی رَحم وجود نـَدارد ... هر بـار که تو را می بینــم ، چیزی در دَرونـَم فرو می ریزَد چیـزی شبیـه به جنین ِ سقط شـَده یا دانـه های باران ... و باز فـکر می کـُنـَم : ـ خدایـا ... چـه می شد اگـَر ... دوبـاره بیــاید ... و تو می روی ، و مـَن...
  17. mani24

    دل نوشته های دلتنگی

    بـَعد از ایـن همه التمـاس ... فقـط شـَب ها مالِ من میشوی ... بـاشـَد ...! دیگـَر چه باکــ ؟؟؟ اگـر فقط در خواب هایم مالِ من می شوی ، کاش همه ِ زندگی ام خوابــ بـود ... اصـلـا چه بهتر اسـت خوابیــدن ، در این دنیـایی که صداقت و خوبی در آن به خوابـ رفته ...
  18. mani24

    دل نوشته های دلتنگی

    بخند ... بیشتر و بیشتر بخند ... خنده هایت ارام جانم است مرحمه این دله خستهام است توی چشمانم زل بزن و فقط سکوت کن این پر معنی ترین دوستت دارم ...
  19. mani24

    دل نوشته های دلتنگی

    بـَعد از رَفـتــنـَت ... زندگیـَم خلاصـ ـه شد در دو " اتفـ ـاق " سیــگار قـَبـل از چــ ـای ؛ سیــگار بـَعد از چـــ ـای ...
  20. mani24

    مشاعرۀ سنّتی

    یك پنجره برای دیدن یك پنجره برای شنیدن یك پنجره كه مثل حلقه ی چاهی در انتهای خود به قلب زمین میرسد و باز میشود به سوی وسعت این مهربانی مكرر آبی رنگ یك پنجره كه دست های كوچك تنهایی را از بخشش شبانه ی عطر ستاره های كریم سرشار میكند و میشود از آنجا خورشید را به غربت گلهای شمعدانی مهمان كرد...
بالا