زنـــــ ـــ ـــــــــــــــــــــــدگ ی کنــــــــ و لبخـــــــنـــد بزنــــــــــ به خاطر آنهـــــــایی که با لبخنــــــــــــدت زنــــــدگـــــــی می کنـــنــد
از جنس کدام نور بودی ستاره من؟
که جسارت با تو بودن در من جنبید؟
و من چه عاشقانه به رویت لبخند زدم
…و تو چه مهربانانه لبخندم را پاسخ گفتی
و این شد…
عاشقانه ی آرام “من و تو”
امشب تمام حوصله ام را
در یک کلام کوچک
از تو
خلاصه کردم
ای کاش می شد
یک بار بگویم ” دوستـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــت دارم ”
ای کاش فقط
تنها همین یک بار
تکرار می شد!
سر می کشد به بستر عشاق بی گناه
نیزار خفته خامش و یک مرغ ناشناس
هر دم ز عمق تیره آن ضجه می کشد
مهتاب می دود که ببیند در این میان
مرغک میان پنجه وحشت چه می کشد
بر آبهای ساحل شط سایه های نخل
می
لرزد از نسیم هوسباز نیمه شب