نتایح جستجو

  1. mani24

    مي خواهم اين بار از تو بگويم ....... از تو بهترينم دوست دارم من باشم و کاغذ و خودکار ي که...

    مي خواهم اين بار از تو بگويم ....... از تو بهترينم دوست دارم من باشم و کاغذ و خودکار ي که فقط نام تورا بنويسد با تو حرفها دارم به اندازه ي هزار سال...سالها يي که ديگر متعلق به توست دلم را به ياد تو با دريا و آرزوهاي زيبايي آميخته ام آرزوها يي که اول و آخر آن تو هستي مي دانم که يک روز...
  2. mani24

    [IMG] بعد از تو هر خاطره فندکی شد و شعری روشن کرد ... واژه ها را پک میزنم و تمام شعرها را...

    [IMG] بعد از تو هر خاطره فندکی شد و شعری روشن کرد ... واژه ها را پک میزنم و تمام شعرها را دود می کنم شعر اعتیاد می آورد مخصوصاً برای کسی که خوب بلد است با دود چشمان تو را تصویر کند ... !
  3. mani24

    [IMG]

    [IMG]
  4. mani24

    درست همین جا همین گوشه دنج دنیا بود که عاشقانه هایم را برایت باز گفتم و تو چه عاشقانه مرا بستی...

    درست همین جا همین گوشه دنج دنیا بود که عاشقانه هایم را برایت باز گفتم و تو چه عاشقانه مرا بستی در آغوشت یادت هست آن روز تو مرا در آغوش کشیدی و من برای اولین بار با حس خوب تو پرواز کردم سبک سبک سبک و سبک تر از همیشه لحظه ای بود که سنگینی سرت را روی شانه هایم حس کردم به یاد داری تمام ساعات...
  5. mani24

    اخم هایت را باز کن ! بیا شالگردنی از عشق ببافیم ؛ و دستان هم را بگیریم ! و درست در دلگیر...

    اخم هایت را باز کن ! بیا شالگردنی از عشق ببافیم ؛ و دستان هم را بگیریم ! و درست در دلگیر ترین لحظات " جمعه " ، زندگی را قدم بزنیم ! این جمعه ، " بوی دوست داشتن " می دهد !
  6. mani24

    مینـــویســــم سـرشـــار از عـشـــق بـــراے تـــویــی ڪـﮧ همیــشــــــﮧ ... تنهـــا مخـاطـبـــ...

    مینـــویســــم سـرشـــار از عـشـــق بـــراے تـــویــی ڪـﮧ همیــشــــــﮧ ... تنهـــا مخـاطـبـــ خـــاصّ دل نـــوشـتـــﮧ هــــاے ِ منــــی بــــراے تــــو ڪـﮧ بـخـوانـــی بـــدانـــی دوستـــــ داشتـنـتــــ בر مـَــטּ بــــی انتـــهـاستـــــــ ...
  7. mani24

    و تک تک ثانیه های زندگی من را محصور خود کرده ای......... تو همه ی وجود من شده ای ...... [IMG]

    و تک تک ثانیه های زندگی من را محصور خود کرده ای......... تو همه ی وجود من شده ای ...... [IMG]
  8. mani24

    عزیز لحظه های منی اگر بیایی من دلتنگی هایم را بهانه می کنم تو هم دوری کسانی که دور نیستند در...

    عزیز لحظه های منی اگر بیایی من دلتنگی هایم را بهانه می کنم تو هم دوری کسانی که دور نیستند در راهند رفته اند برای تاریکی هایت یک اسمان خورشید بیاورند یادت باشد من اینجا کنار همین رویاهای زودگذر به انتظار امدن تو خط های سفید جاده را می شمارم .
  9. mani24

    گاهی چقدر دریای چشمانت مواج می شود و من که محو تماشا ام..

    گاهی چقدر دریای چشمانت مواج می شود و من که محو تماشا ام..
  10. mani24

    داستان هاي كوتاه

    قطره دلش دریا می خواست خیلی وقت بود که به خدا گفته بود . هر بار خدا میگفت از قطره تا دریا راهیست طولانی . راهی از رنج و عشق و صبوری . هر قطره را لیاقت دریا نیست .قطره عبور کرد و گذشت ... قطره ایستادو منجمد شد . قطره روان شد و راه افتاد و به آسمان رفت . هر بار چیزی تازه از رنج و عشق و صبوری...
  11. mani24

    با یه صلوات حاضری بزنید به هر نيتي(شفاي مريضان،سلامتي پدرومادرو...)

    اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
  12. mani24

    معماری با مصالحی از جنس دل

    بی شک یادت را در تک تک لحظه هایم نقاشی میکنم امروز در گذر رفتنت به آسمان خیره شدم و قدم زنان باران را با غم تجربه کردم
  13. mani24

    معماری با مصالحی از جنس دل

    دنیا تنهایی های زیادی داره اما تنهایی من دنیایی داره …
  14. mani24

    معماری با مصالحی از جنس دل

    ﻋﺸــــﻖ ” ﯾﻌﻨﯽ ... حـــــتی اگه … ﺑﺪﻭﻧﯽ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩﺕ !! بدونی نمیشه !! … ﺍﻣﺎ ﻧﺘﻮﻧﯽ ﺗﺮﮐﺶ ﮐﻨﯽ! ﻧﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮ… ﻧﻪ ﻓﮑﺮﺷﻮ…
  15. mani24

    زندگی به رسم آسمانی ها...

    شرط عروسي لباس من و خانومم ساده باشد به هيچ عنوان سر و صدا راه نيفته ماشين هم گل كاري نشه اينها شرطهاي مجلس عروسيش بود. ميگفت:رفقام شهيد شدند،اصلا نمي توانم بخودم اجازه دهم مجلس سرور و شادي راه بيندازم!!! حتي نگذاشت بوق بزنيم.گفت:اگر بوق بزنيد پياده ميشوم!!! شهيد احمد اسدي شيرين تر از زندگي،ص70
  16. mani24

    زندگی به رسم آسمانی ها...

    خاطرره ای از شهید ردانّی پور در فتح المبین به سختی مجروح شد. منتقل شد به بیمارستانی در تهران. وقتی حالش بهتر شد قصد بازگشت به جبهه داشت. اما هیچ پولی همراهش نبود. اما می دانست چه کند!عصر جمعه بود. مشغول دعای فرج شد. از خود آقا تقاضای کمک کرد. بعد از نماز جمعه جمعیتی برای ملاقات با جانبازان به...
  17. mani24

    خاطرات زیبا از سرداران شهید و رزمندگان

    تازه کار بودم و هنوز خیلی چیزارو بلد نبودم ، اشتباه بزرگی کرده بودم و روی نگاه کردن به بقیه رو نداشتم ، به خصوص حسین ... حسین در عین اینکه از من خیلی بزرگتر بود ، هم بهترین دوستم بود و هم مسیول ارشد همه ما... با هزار حول وبلا وارد ساختمون شدم ، هر قدم که به اتاق نزدیکتر میشدم اظطراب واسترس وحس...
  18. mani24

    خاطرات زیبا از سرداران شهید و رزمندگان

    ]اوايل شب رسيديم بعد از صرف شام سمت موقعيت لشكر در منطقه قجريه راه افتاديم، شب رسيديم. همانجا صبح را سر كرديم. چون گردان حبيب جزو گردانهاى غواصى بود قرار شد براى ما آموزش غواصى ترتيب دهند. ۱۵ روز آموزش ديديم. يك روز در چادر فرمانده برادر سيد فاطمى جمع شديم. برادر فاطمى چنان صحبت كرد كه گويى شب...
  19. mani24

    گلستـان شهـدای باشگاه مهندسان ایران ...

    در آبان سال 1363 شهید زین‌الدین به همراه برادرش مجید (که مسئول اطلاعات و عملیات تیپ 2 لشکر علی‌بن ابیطالب(ع) بود) جهت شناسایی منطقه عملیاتی از باختران به سمت سردشت حرکت می‌کنند. در آنجا به برادران می‌گوید: من چند ساعت پیش خواب دیدم که خودم و برادرم شهید شدیم! موقعی که عازم منطقه می‌شوند،...
  20. mani24

    /برشی از کتاب نورالدین پسر ایران/

    /برشی از کتاب نورالدین پسر ایران/ تلخ‌ترین دروغی که نورالدین در جنگ گفت به زخمی‌ها نگاه می‌کردم؛ «خدایا از بین این بچه‌ها کی رو با خودمون ببریم؟ صمد قنبری، علی بهلولی، قاسم هریسی یا...» از کنار هر مجروحی که می‌گذاشتم دلم می خواست او را با خودم ببرم. کتاب «نورالدین پسر ایران» خاطرات...
بالا