نتایح جستجو

  1. shadow_IR

    دیدی بالاخره اخطار گرفتم!:cry:

    دیدی بالاخره اخطار گرفتم!:cry:
  2. shadow_IR

    وای که چه خوچگله [IMG]

    وای که چه خوچگله [IMG]
  3. shadow_IR

    خیلی دلم برات میس شده!یه خورده به ما هم وقت ملاقات بده خانم وکیل! تلی هم کارمون را میوفته...

    خیلی دلم برات میس شده!یه خورده به ما هم وقت ملاقات بده خانم وکیل! تلی هم کارمون را میوفته هاااااااا بغل+بوس+دوستی:gol:
  4. shadow_IR

    وقتی بزرگ شدم نوشته پریما سراب

    تازه متوجه ی لباسم شدم. قبل از این هیچ وقت این جور مشکلات رو نداشتم. من اصلاً این حد و مرز ها را نمی فهمیدم. من با مایو با پسر دائی ها و پسر خاله ها می رفتم دریا. یه آن یادم افتاد کی جلوم ایستاده سریع فکرم را عوض کردم و ترسیدم فکرم را بخواند از ترس لب هایم را می گزیدم.سرم را پایین آوردم و یه...
  5. shadow_IR

    وقتی بزرگ شدم نوشته پریما سراب

    فصل7 تعطیلات عید سریع گذشت .روزهای آخر همراه خانواده ی ضرغام به رامسر رفتیم. ویلایشان رو به دریا بود و بسیار زیبا و با شکوه ،همه بودند و خیلی هم خوش گذشت خصوصاً که حاج خانم مدام نازم را می کشید خیلی سعی کردم همرنگ جماعت باشم. من عادت به رو گرفتن نداشتم اما حالا به احترام حاج آقا و حاج خانم...
  6. shadow_IR

    وقتی بزرگ شدم نوشته پریما سراب

    آن روز حاج آقا دستور داد تا از آشپزخانه بیرون غذا آوردند.هنوز فرصت نکرده بودم با مامان حرف بزنم،تمام آن ساعت ها محمد با همه حرف زد و به همه نگاه کرد جز با من. اما این ها برام مهم نبود. احساس آدمی رو داشتم که بعد از عمری تشنگی به آب رسیده باشد فقط برایم این مهم بود که حالا عروس خانواده ای بودم که...
  7. shadow_IR

    ای جاااااان

    ای جاااااان
  8. shadow_IR

    ولش کن خودمم نفهمیدم!

    ولش کن خودمم نفهمیدم!
  9. shadow_IR

    [IMG]

    [IMG]
  10. shadow_IR

    وقتی بزرگ شدم نوشته پریما سراب

    ـ هیچی یعنی نمی خوای بهش بگی؟ـ چرا بگم وقتی قراره تو سر عقل بیای.ـ یعنی برات مهم نیست. یعنی حرف حاج خانم یعنی این همه...ـ ببین دختر جون من می دونم تو هم می دونی ما به درد هم نمی خوریم. بیا از خر شیطون پیاده شو بذار ما هم به زندگیمون برسیم.ـ زندگی شما دوست دختر داشتنه؟شما که می گی عقاید اسلامی...
  11. shadow_IR

    وقتی بزرگ شدم نوشته پریما سراب

    دوباره شده بود همان مهندس ضرغام توی مدرسه ،همان مهندس ضرغام توی شرکتش، خشک و عصبی. اشک هام روی گونه هام می غلطید گفتم: ـ اما حالا من.... سریع پرید وسط حرفم و گفت: ـ تو حالا چی ؟حالا زنمی، بی خود کردی. می حواستی عقل داشته باشی و در جا قبول نکنی، حالا هم دیر نشده. هنوز که چیزی تو شناسنامت نیومده،...
  12. shadow_IR

    جووووووون، منم همین طور.:gol: البته چند روزی هست که شاد نیستم چون اصلاً کامپیوتر ندارم! :cry:

    جووووووون، منم همین طور.:gol: البته چند روزی هست که شاد نیستم چون اصلاً کامپیوتر ندارم! :cry:
  13. shadow_IR

    وقتی بزرگ شدم نوشته پریما سراب

    خدایا امرو رو بنویس برام ،بهترین روز دوران زندگیمه. بهترین چیه؟ بنویس رویا، بنویس شاهکار، بنویس یه خواب. یکهو به خودم اومدم ای وای نکنه خواب می دیدم. خاک بر سرم آره من خوابم والا مگه میشه به این راحتی من به آرزوم برسم. حتما دارم خواب می بینم و آرام پشت دستم را نیشگون گرفتم گه دردم گرفت. حاج...
  14. shadow_IR

    مقایسه ۲ جمله از من و اینشتین انیشتین میگه : ‫میز ، صندلی ، ظرفی میوه و یک ویولن . انسان برای...

    مقایسه ۲ جمله از من و اینشتین انیشتین میگه : ‫میز ، صندلی ، ظرفی میوه و یک ویولن . انسان برای شاد بودن به چیز دیگری نیاز دارد ؟‬ من می گم: لپ تاپِ اینترنتِ فایرفاکس . انسان برای شاد بودن به چیز دیگری نیاز دارد ؟
  15. shadow_IR

    ممنون ,عید شما هم مبارک :gol:

    ممنون ,عید شما هم مبارک :gol:
  16. shadow_IR

    وقتی بزرگ شدم نوشته پریما سراب

    حاج خانم هم با چهره ای که احساسش را نمی خواندم با رفتن پسرش نگاهی کرد سرش را تکان داد و دست مامان را کشید پیش خودش و گفت: ـ تو که نمی خوای با بردن گل من ، عید من رو خراب کنی .خانم دکتر،بیا یه امروز رو با هم باشیم. مامان مثل یه برنامه ی کامپوتری گفت: ـ ما باید بریم بازدید، خانه ی سالمندان. حاج...
  17. shadow_IR

    وقتی بزرگ شدم نوشته پریما سراب

    فصل 6 روز ها می گذشت و من و مامان داشتیم به زندگی بدون بابا عادت می کردیم. راست می گن که خاک سرده!! روز تولدم خیلی بی سر و صدا گذشت. حاج خانم هر از گاهی زنگ می زد حال و احوال می کرد چند بار هم با مامان سفره خونشون رفتیم. مامان سرش با کار دانشگاه شلوغ بود انگار می خواست جبران غیبت چند ماهه اش...
  18. shadow_IR

    آیا می دانید؟ بدن انسان می تونه تا 45 واحد درد رو تحمل کنه. اما زمان تولد، یک زن تا 57 واحد درد...

    آیا می دانید؟ بدن انسان می تونه تا 45 واحد درد رو تحمل کنه. اما زمان تولد، یک زن تا 57 واحد درد رو احساس می کنه این معادل شکسته شدن همزمان 20 استخوانه! مادرتون رو دوست داشته باشید...
  19. shadow_IR

    چه کسی می گوید که گرانی است اینجا! دوره ارزانی است! چه شرافت ارزان... تن عریان ارزان...

    چه کسی می گوید که گرانی است اینجا! دوره ارزانی است! چه شرافت ارزان... تن عریان ارزان... و دروغ از همه چیز ارزانتر... آبرو قیمت یک تکه نان! و چه تخفیف بزرگی خورده است قیمت هر انسان!
  20. shadow_IR

    چه کسی می گوید که گرانی است اینجا! دوره ارزانی است! چه شرافت ارزان... تن عریان ارزان...

    چه کسی می گوید که گرانی است اینجا! دوره ارزانی است! چه شرافت ارزان... تن عریان ارزان... و دروغ از همه چیز ارزانتر... آبرو قیمت یک تکه نان! و چه تخفیف بزرگی خورده است قیمت هر انسان!
بالا