نتایح جستجو

  1. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    اهل نظرانند که چشمی به ارادت با روی تو دارند و دگر بی‌بصرانند
  2. *زهره*

    ممنون می‌شم به این قسمت سر بزنین http://www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=95825

    ممنون می‌شم به این قسمت سر بزنین http://www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=95825
  3. *زهره*

    شعر انگلیسی

    The Nymph's Reply to the Shepherd If all the world and love were young, And truth in every shepherd's tongue, These pretty pleasures might me move To live with thee and be thy love. Time drives the flocks from field to fold When rivers rage and rocks grow cold, And Philomel becometh...
  4. *زهره*

    شعر انگلیسی

    The Passionate Shepherd To His Love Come live with me and be my love, And we will all the pleasures prove, That valleys, groves, hills, and fields, Woods, or steepy mountain yields. And we will sit upon the rocks, Seeing the shepherds feed their flocks, By shallow rivers, to whose falls...
  5. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  6. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  7. *زهره*

    سلام اولی یعنی همونطور که می‌خوام و راحتم و دومی یعنی همونطور که قول دادم. خیلی با هم فرق دارن...

    سلام اولی یعنی همونطور که می‌خوام و راحتم و دومی یعنی همونطور که قول دادم. خیلی با هم فرق دارن! ممنون از عکسای قشنگی که فرستادین
  8. *زهره*

    فراق یار

    ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست مردم دیده ز لطف رخ او در رخ او عکس خود دید گمان برد که مشکین خالیست می‌چکد شیر هنوز از لب همچون شکرش گر چه در شیوه گری هر مژه‌اش قتالیست ای که انگشت نمایی به کرم در همه شهر وه که در کار غریبان...
  9. *زهره*

    کارگاه نقاشی

    دو تا نقاشی از Kandinsky
  10. *زهره*

    غزل و قصیده

    ای با عدوی ما گذرنده ز کوی ما ای ماهروی شرم نداری ز روی ما؟ نامم نهاده بودی بدخوی جنگجوی با هر کسی همی گله کردی ز خوی ما جستی و یافتی دگری بر مراد دل رستی ز خوی ناخوش و از گفتگوی ما اکنون به جوی اوست روان آب عاشقی آن روز شد که آب گذشتی به جوی ما گویند سردتر بود آب از...
  11. *زهره*

    كوي دوست

    شست باران بهاران هر چه هر جا بود يك شب پاك اهورايي بود و پيدا بود بر بلندي همگنان خاموش گرد هم بودند ليك پنداري هر كسي با خويش تنها بود ماه مي تابيد و شب آرام و زيبا بود جمله آفاق جهان پيدا اختران روشنتر از هر شب تا اقاصي ژرفناي آسمان پيدا جاوداني بيكران تا بيكرانه ي جاودان پيدا اينك...
  12. *زهره*

    شعر نو

    بر زمين افتاده پخشيده ست دست و پا گسترده تا هر جا از كجا ؟ كي ؟ كس نمي داند و نمي داند چرا حتي سالها زين پيش اين غم آور وحشت منفور را خيام پرسيده ست وز محيط فضل و شمع خلوت اصحاب هم هرگز هيچ جز بيهوده نشنيده ست كس نداند كي فتاده بر زمين اين خلط گنديده وز كدامين سينه ي بيمار عنكبوتي پير...
  13. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    من، خالي از عاطفه و خشم، خالي از خويشي و غربت گيج و مبهوت بين بودن و نبودن عشق، آخرين همسفر من، مثل تو من‌و رها کرد حالا دستام مونده و تنهايي من اي دريغ از من، که بيخود مثل تو گم شدم گم شدم تو ظلمت تن اي دريغ از تو، که مثل عکس عشق هنوزم داد مي‌زني تو آينه‌ي من آه، گريه‌مون هيچ، خنده‌مون هيچ...
  14. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  15. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  16. *زهره*

    متشکرم. لطف کردین

    متشکرم. لطف کردین
  17. *زهره*

    شعر نو

    فتاده تخته سنگ آنسوي تر، انگار كوهي بود و ما اينسو نشسته، خسته انبوهي زن و مرد و جوان و پير همه با يكديگر پيوسته ، ليك از پاي و با زنجير اگر دل مي كشيدت سوي دلخواهي به سويش مي توانستي خزيدن ، ليك تا آنجا كه رخصت بود تا زنجير ندانستيم ندايي بود در روياي خوف و خستگيهامان و يا آوايي از...
  18. *زهره*

    غزل و قصیده

    چون کشته شدم هزار باره بر من به چه می‌کشی کناره از کشتن کشته‌ای چه خیزد کشته که کشد هزار باره حاجت نبود به تیغ کشتن در پیش رخ تو ماه‌پاره خود خلق دو کون کشته گردند هر گه که شوی تو آشکاره زیرا که ز تیغ غمزه‌ی تو خونی گردد چو لعل خاره گر بر گیری نقاب از روی مه...
  19. *زهره*

    شعر نو

    مرغ دريا بادبان هاي بلندش را در مسير باد مي افراشت ! سينه مي سائيد بر موج هوا، آنگونه خوش، زيبا كه گفتي آسمان را آب مي پنداشت !
بالا