نتایح جستجو

  1. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    آخر ای محبوب زیبا بعد از آن دیر آشنایی آمدی خواندی برایم قصه تلخ جدایی مانده ام سر در گریبان بی تو در شبهای غمگین بی تو باشد همدم من یاد پیمانهای دیرین آن گل سرخی که دادی در سکوت خانه پژمرد آتش عشق و محبت در خزان سینه افسرد آن گل سرخی که دادی در سکوت خانه پژمرد آتش عشق و محبت...
  2. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    آن رفته که بود دل بدو مشغولم وافکنده به شمشیر جفا مقتولم بازآمد و آن رونق پارینش نیست خط خویشتن آورد که من مغرولم سعدی
  3. *زهره*

    غزل و قصیده

    عیب جویانم حکایت پیش جانان گفته‌اند من خود این پیدا همی‌گویم که پنهان گفته‌اند پیش از این گویند کز عشقت پریشانست حال گر بگفتندی که مجموعم پریشان گفته‌اند پرده بر عیبم بپوشیدند و دامن بر گناه جرم درویشی چه باشد تا به سلطان گفته‌اند تا چه مرغم کم حکایت پیش عنقا کرده‌اند یا چه...
  4. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    یکی به گوشه‌ی چشم التفات کن ما را که پادشاهان گه‌گه نظر به عام کنند
  5. *زهره*

    شعر انگلیسی

    The Tyger Tyger! Tyger! burning bright In the forests of the night, What immortal hand or eye Could frame thy fearful symmetry? In what distant deeps or skies Burnt the fire of thine eyes? On what wings dare he aspire? What the hand dare sieze the fire? And what shoulder, & what...
  6. *زهره*

    كوي دوست

    خشكيد و كوير لوت شد دريامان امروز بد و از آن بتر فردامان زين تيره دل ديو سفت مشتي شمر چون آخرت يزيد شد دنيامان
  7. *زهره*

    شعر نو

    با تو ديشب تا كجا رفتم تا خدا وانسوي صحراي خدا رفتم من نمي گويم ملايك بال در بالم شنا كردند من نمي گويم كه باران طلا آمد ليك اي عطر سبز سايه پرورده اي پري كه باد مي بردت از چمنزار حرير پر گل پرده تا حريم سايه هاي سبز تا بهار سبزه هاي عطر تا دياري كه غريبيهاش مي آمد به چشم آشنا ، رفتم...
  8. *زهره*

    همه چیز خوب و عالیه. ممنون از عکسای قشنگی که می‌فرستین

    همه چیز خوب و عالیه. ممنون از عکسای قشنگی که می‌فرستین
  9. *زهره*

    كوي دوست

    ون پرده ي حرير بلندي خوابيده مخمل شب ، تاريك مثل شب آيينه ي سياهش چون آينه عميق سقف رفيع گنبد بشكوهش لبريز از خموشي ،‌ وز خويش لب به لب امشب بياد مخمل زلف نجيب تو شب را چو گربه اي كه بخوابد به دامنم من ناز مي كنم چون مشتري درخشان ،‌ چون زهره آشنا امشب دگر به نام صدا مي زنم تو را نام ترا...
  10. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    من دگر میل به صحرا و تماشا نکنم که گلی همچو رخ تو به همه بستان نیست
  11. *زهره*

    شعر انگلیسی

    The Lamb Little Lamb, who made thee? Dost thou know who made thee? Gave thee life, and bid thee feed By the stream and o'er the mead; Gave thee clothing of delight; Softest clothing, wooly, bright; Gave thee such a tender voice, Making all the vales rejoice? Little Lamb, who made thee...
  12. *زهره*

    شعر نو

    نمي داني چه شبهايي سحر كردم بي آنكه يكدم مهربان باشند با هم پلكهاي من در خلوت خواب گوارايي و آن گاهگه شبها كه خوابم برد هرگز نشد كايد بسويم هاله اي يا نيمتاجي گل از روشنا گلگشت رؤيايي در خوابهاي من اين آبهاي اهلي وحشت تا چشم بيند كاروان هول و هذيان ست اين كيست ؟ گرگي محتضر ، زخميش بر گردن...
  13. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  14. *زهره*

    ممنونم [IMG]

    ممنونم [IMG]
  15. *زهره*

    شعر نو

    لحظه اي خاموش ماند ، آنگاه باز ديگر سيب سرخي را كه در كف داشت به هوا انداخت سيب چندي گشت و باز آمد سيب را بوييد گفت گپ زدن از آيباريها و از پيوند ها كافيست خوب تو چه مي گويي ؟ آه چه بگويم ؟ هيچ سبز و رنگين جامه اي گلبفت بر تن داشت دامن سيرابش از موج طراوت مثل دريا بود از شكوفه هاي...
  16. *زهره*

    كوي دوست

    جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب من فدای تو به جای همه گلها تو بخند من همین یک نفس از جرعه‌ی جانم باقی‌ست آخرین جرعه‌ی این جام تهی را تو بنوش
  17. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    ای ماه شب‌افروز شبستان‌افروز خرم تن آنکه با تو باشد شب و روز تو خود به کمال خلقت آراسته‌ای پیرایه مکن، عرق مزن، عود مسوز
  18. *زهره*

    غزل و قصیده

    من چون تو به دلبری ندیدم گلبرگ چنین طری ندیدم مانند تو آدمی در آفاق ممکن نبود پری ندیدم وین بوالعجبی و چشم بندی در صنعت سامری ندیدم با روی تو ماه آسمان را امکان برابری ندیدم لعلی چو لب شکرفشانت در کلبه جوهری ندیدم چون در دورسته دهانت نظم سخن دری ندیدم مه...
  19. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    گویند مرو در پی آن سرو بلند انگشت نمای خلق بودن تا چند؟ بی‌فایده پندم مده ای دانشمند من چون نروم که می‌برندم به کمند؟ عطار...
  20. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    تن تو ظهر تابستون‌و به يادم مياره رنگ چشماي تو بارون‌و به يادم مياره وقتي نيستي زندگي فرقي با زندون نداره قهر تو تلخي زندون‌و به يادم مياره من نيازم تو رو هر روز ديدنه از لبت دوستت دارم شنيدنه تو بزرگي مثل اون لحظه که بارون مي‌زنه تو همون خوني که هر لحظه تو رگ‌هاي منه تو مثل خواب گل سرخي،...
بالا