نتایح جستجو

  1. eksir

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    باز باران با ترانه با گوهر های فراوان می خورد بر بام خانه
  2. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    نالیدن بلبل زنوآموزی عشق است هرگز نشنیدیم زپروانه صدایی
  3. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    ای شب از رویای تو رنگین شده سینه از عطر تو ام سنگین شده ای به روی چشم من گسترده خویش شادیم بخشیده از اندوه پیش همچو بارانی که شوید جسم خاک هستیم ز آلودگی ها کرده پاک ای تپش های تن سوزان من آتشی در سایه مژگان من
  4. eksir

    رباعی و دو بیتی

    چون دل ز هوای دوست نتوان پرداخت درمانش تحملست و سر پیش انداخت یا ترک گل لعل همی باید گفت یا با الم خار همی باید ساخت
  5. eksir

    شعر نو

    من پشیمان نیستم من به این تسلیم می اندیشم این تسلیم دردآلود من صلیب سرنوشتم را بر فراز تپه های قتلگاه خویش بوسیدم در خیابانهای سرد شب جفتها پیوسته با تردید یکدیگر را ترک می گویند در خیابانهای سرد شب جز خداحافظ خداحافظ صدایی نیست
  6. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    آسمان همچو صفحه دل من روشن از جلوه های مهتابست امشب از خواب خوش گریزانم که خیال تو خوشتر از خوابست
  7. eksir

    غزل و قصیده

    صبا به لرزش تن سیم تار را مانی به بوی نافه سر زلف یار را مانی به گوش یار رسان شرح بی قراری دل به زلف او که دل بی قرار را مانی در انتظار سحر چون من ای فلک همه چشم بمان که مردم چشم انتظار را مانی
  8. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    من ندانم که کیم من فقط می دانم که تویی شاه بیت غزل زندگیم
  9. eksir

    عيد سعيد قربان مبارك باد

    عيد قربان كه پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت) و مشعر (محل آگاهي و شعور) و منا (سرزمين آرزوها، رسيدن به عشق) فرا مى رسد، عيد رهايى از تعلقات است. رهايى از هر آنچه غيرخدايى است. در اين روز حج گزار، اسماعيل وجودش را، يعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنيوى پيدا كرده قربانى مى كند تا سبكبال شود صدای پای...
  10. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    من که روزی فریادم بی تشویش می توانست جهانی را آتش بزند در شب گیسوی تو گم شد از وحشت خویش
  11. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست گر دردمند عشق بنالد غریب نیست دانند عاقلان که مجانین عشق را پروای قول ناصح و پند ادیب نیست
  12. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    بگذار تا مقابل روی تو بگذریم دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم شوقست در جدایی و جورست در نظر هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
  13. eksir

    رباعی و دو بیتی

    دل عاشق به پیغامی بسازد ----- خمارآلوده با جامی بسازد مرا کیفیت چشم تو کافی است ----- ریاضت کش به بادامی بسازد
  14. eksir

    غزل و قصیده

    سراپا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم چو گلدان خالی لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده ایم اگر داغ دل بود ما دیده ایم اگر خون دل بود ما خورده ایم اگر دل دلیل است آورده ایم اگر داغ شرط است ما برده ایم اگر دشنه ی دشمنان گردنیم اگر خنجر دوستان برده ایم گواهی بخواهید اینک گواه همین...
  15. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    زان لحظه که دیده بر رخت وا کردم دل دادم و شعر عشق انشا کردم نی نی غلطم کجا سرودم شعری تو شعر سرودی و من امضا کردم خوب یا بد تو مرا ساخته ای تو مرا صیقلی کرده و پرداخته ای
  16. eksir

    ♡... مـــادر... ♡

    سلام بر تو ای قداست محض، ای ناب‏ترین واژه آسمانی. سلام بر تو که بوی بهشتی جاودانگی‏ات، دل‏های ما را به آسمان می‏برد. سلام بر تو که مهر و عطوفتت در جامه پرستاری، دل کودکان معصوم را شاد می‏کند. تو هرجا که باشی، روشن از نجابت و مهربانی هستی. سلام بر تو که در کسوت آموزگاری، کودکان را به سرزمین کلمه...
  17. eksir

    شعر نو

    دشتها آلوده ست در لجنزار گل لاله نخواهد رویید در هوای عفن آواز پرستو به چه کارت اید ؟ فکر نان باید کرد و هوایی که در آن نفسی تازه کنیم گل گندم خوب است گل خوبی زیباست ای دریغا که همه مزرعه دلها را علف هرزه کین پوشانده ست هیچکس فکر نکرد که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست و همه مردم شهر...
  18. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    ای ساربان آهسته ران، کارام جانم می رود وان دل که با خود داشتم، با دلستانم می رود من مانده ام مهجور از او، بیچاره و رنجور ازو گویی که نیشی دور ازو، در استخوانم میرود گفتم به نیرنگ و فسون، پنهان کنم ریش درون پنهان نمی ماند که خون، بر آستانم می رود محمل بدار ای ساروان، تندی مکن با کاروان کز عشق...
  19. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    چشمک زند به بخت سیاهم ستاره ای داده ست روشنی به شبم ماهپاره ای ای ماه شبفروز ز من درگذر که من از خلق روزگار گرفتم کناره ای
  20. eksir

    مشاعرۀ سنّتی

    تا به شب ای عارف شیرین نوا آن مایی آن مایی آن ما
بالا