نتایح جستجو

  1. eksir

    غزل و قصیده

    عشق در دل ماند و یار از دست رفت دوستان دستی که کار از دست رفت ای عجب گر من رسم در کام دل کی رسم چون روزگار از دست رفت بخت و رای و زور و زر بودم دریغ کاندر این غم هر چهار از دست رفت عشق و سودا و هوس در سر بماند صبر و آرام و قرار از دست رفت گر من از پای اندرآیم گو درآی بهتر از من صد هزار از دست...
  2. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    اینجا پاداش هر چه کردم دیدم اینجا محصول هرچه کشتم دیدم موقوف قیامت نیم اینجا همه شد اعمال و جزا بیکدیگر سنجیدم
  3. eksir

    رباعی و دو بیتی

    با رب تو مرا بخواهش من مگذار جان را بهوای طاعت تن مگذار جان صاف کش میکده تقدیس است معتاد صفا بدردی من مگذار
  4. eksir

    شعر نو

    شبي آرام و باران خورده و تاريك كنار شهر بي غم خفته غمگين كلبه اي مهجور فغانهاي سگي ولگرد مي آيد به گوش از دور به كرداري كه گويي مي شود نزديك درون كومه اي كز سقف پيرش مي تراود گاه و بيگه قطره هايي زرد زني با كودكش خوابيده در آرامشي دلخواه دود بر چهره ي او گاه لبخندي كه گويد داستان از باغ...
  5. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    دوش ديوانه شدم , عشق مـرا ديد و بگفت آمدم , نعره مزن , جامه مدر , هيج مگوي گفتم اي عشق من از چيز دگر ميترســم گفت آن چيز دگر نيست , دگر هيچ مگوي
  6. eksir

    تلفنهای عجیب و غریب به پلیس امداد ترکیه

    شماره تلفن 155 مربوط به پلیس امداد ترکیه می باشد. همانطور که از نام پلیس امداد پیداست این مرکز برای فوریتهای پلیسی تشکیل شده است و وظیفه ای کمابیش شبیه وظیفه پلیس 110 دارد. بسیاری از مردم عادی در ترکیه به هنگام برخورد با کوچکترین مشکل با این مرکز تماس می گیرند و خواستار کمک پلیس می شوند. برخی از...
  7. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    خواستم شرح غم بنویسم به قلم آتشی در قلم افتاد که طومار بسوخت
  8. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    ای ز دل رفته که دی سوختی از ناز مرا دارم اندیشه که عاشق نکنی باز مرا کرده‌ام خوی به هجران چه کنم ناز اگر عشق طغیان کند و دارد از آن باز مرا
  9. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    صنما جفا رها کن کرم این روا ندارد بنگر به سوی دردی که ز کس دوا ندارد ز فلک فتاد طشتم به محیط غرقه گشتم به درون بحر جز تو دلم آشنا ندارد __________________
  10. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    عاشقی در بندگیهاسر براهم کرده است بی نیاز از بندگان لطف الهم کرده است تا مرا از خود رباید زرد و لاغر داردم کهربای عشق ایزد برگ کاهم کرده است
  11. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    نقش هايى كه كشيدم در روز، شب ز راه آمد و با دود اندوه طرح هايي كه فكندم در شب، روز پيدا شد وبا پنبه ز دود .
  12. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    قايقى خواهم ساخت، خواهم انداخت به آب . دور خواهم شد از اين خاك غريب كه در آن هيچ كسي نيست كه در بيشه ي عشق قهرمانان را بيدار كند.
  13. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    من پريشان ديده مي دوزم بر او بي صدا نالم كه: اينست آنچه هست خود نمي دانم كه اندوهم زچيست زير لب گويم؛ چه خوش رفتم زدست
  14. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    دير گاهيست در اين تنهايى رنگ خاموشى در طرح لب است بانگي از دور مرا مي خواند ، ليك پاهايم در قير شب است .
  15. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    عاشقم اما نمي گويم كجا بي خودم ليكن نمي دانم چرا بي خودم زان مي كه آن را نيست جام عاشقم جايي كه آنجا نيست جا
  16. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    به لب هايم مزن قفل خموشي كه در دل قصه اي ناگفته دارم زپايم باز كن بند گران را كزين سودا دلي آشفته دارم
  17. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    گويند کسان بهشت با حور خوش است من مي گويم که آب انگور خوش است
  18. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    گفت آن يار كز او گشت سر دار بلند جرمش اين بود كه اسرار هويدا مي كرد
بالا