نتایح جستجو

  1. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    تا نباشد این جدایی ها کس نداندقدر یاران را کویــر خشک میــدانـــد بــهای قـطــره باران را
  2. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    هر کس که نام می به زبان برد ، مست نیست هر جان سپردنی که دلیل شکست نیست
  3. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    بسی رنج بردم در این جهان سی عجم زنده کردم بدین پارسی
  4. eksir

    یا ثارالله

    زارو گــریــان حسینم چــه بود بهتـــر از این سخــت حیران حسینم چــه بود بهتر از این من نه خود می روم این ره که کسی می بردم خــار دامـــان حسینم چـــه بود بهتــر از ایــــن قبلـتیــن دل مـــن زینــــب و عبـــاس شـدنـد مــن مسلمان حسینــم چــه بود بهتر از این نـــوكـــران را همـــه بـا...
  5. eksir

    غزل و قصیده

    با جوانی سرخوشست این پیر بی تدبیر را جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را من که با مویی به قوت برنیایم ای عجب با یکی افتاده‌ام کو بگسلد زنجیر را چون کمان در بازو آرد سروقد سیمتن آرزویم می‌کند کماج باشم تیر را می‌رود تا در کمند افتد به پای خویشتن گر بر آن دست و کمان چشم اوفتد نخجیر را...
  6. eksir

    رباعی و دو بیتی

    چون دل ز هوای دوست نتوان پرداخت درمانش تحملست و سر پیش انداخت یا ترک گل لعل همی باید گفت یا با الم خار همی باید ساخت
  7. eksir

    او (امام حسين ‏عليه السلام) فرزند خانواده ‏اى است كه هنر خوب مردن را در مكتب حيات، خوب آموخته...

    او (امام حسين ‏عليه السلام) فرزند خانواده ‏اى است كه هنر خوب مردن را در مكتب حيات، خوب آموخته است... آموزگار بزرگ شهادت اكنون برخاسته است تا به همه آنها كه جهاد را تنها در توانستن مى ‏فهمند و به همه آنها كه پيروزى بر خصم را تنها در غلبه، بياموزد كه شهادت نه يك باختن، كه يك انتخاب است؛ انتخابى كه...
  8. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    همه زيبايی های بی پيرايه ازعشق سرچشمه می گيرند،اماعشق از چه چيز سرچشمه می گيرد؟ عشق از جنس چيست ؟ اين فرا طبيعی از کدامين طبيعت جاری شده است؟ زيبايی زاده ی عشق است. عشق زاده ی توجه و اعتناست ، توجه ای ساده به ساده ها . توجه ای متواضعانه به هر آنچه که متواضع و بی پيرايه است . توجه ای زنده به همه...
  9. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    عشق يعني يك تيمم يك نماز عشق يعني عالمي رازو نياز عشق يعني چون محمد پا به راه عشق يعني همچو يوسف قعر چاه
  10. eksir

    شعر نو

    خانه دوست كجاست؟ درفلق بود كه پرسيد سوار آسمان مكثي كرد رهگذر شاخه نوري كه به لب داشت به تاريكي شنها بخشيد و به انگشت نشان داد سپيداري و گفت نرسيده به درخت كوچه باغيست كه از خواب خدا سبزتر است و درآن عشق به اندازه پرهاي صداقت آبيست ميروي تاته آن كوچه كه از پشت بلوغ سر به در مي آرد پس به سمت گل...
  11. eksir

    مشاعرۀ سنّتی

    مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
  12. eksir

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    یادبكيريم 1- با وقیح جد ل نكنيم،چون چیزی برای از دست دادن ندارد و و روحمان را تباه میکند. 2-با احمق بحث نكنيم بگذاريم در دنیای احمقانه ی خویش خوشبخت زندگی کند. 3-از حسود دور ی كنيم چون حتی اگر دنیا را هم به او تقدیم كنيم باز هم از ما بیزار خواهد بود. 4-تنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق...
  13. eksir

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    مشکل ما این نیست که برای شیرین کردن زندگی معجزه نمی کنیم؛ مشکل ما این است که همانقدر که ویران می کنیم،نمی سازیم؛ همانقدر که کهنه می کنیم،تازگی نمی بخشیم؛ همانقدر که دور میشویم باز نمی گردیم ؛ همانقدر که آلوده می کنیم،پاک نمی کنیم؛ همانقدر که تعهدات و پیمان های نخستین خود را فراموش می...
  14. eksir

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    گاهی چه ساده عروسک می شویم، نه لبخند می زنیم و نه شکایت می کنیم، فقط سکوت می کنیم
  15. eksir

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    بهاى دوست نه به "زیبایی" اوست، نه به "دارایی" اوست. تنها به "وفاداری" اوست.
  16. eksir

    داستان هاي كوتاه

    کسی گفت به گورستانی بگذشتم. زنی را دیدم، گوری چند پیش گرفته، می‏گریست. او را گفتم: تو را چه مصیبت رسیده است؟ گفت: من دو پسرک داشتم که راحت دل و آسایشِ جانِ من، ایشان بودند. پدر ایشان روزی گوسفندی بکشت و کارد آنجا رها کرد و برفت و من مشغول بودم. پسر بزرگ، کوچک‏تر را گفت: بیا تا تو را بگویم که...
  17. eksir

    داستان هاي كوتاه

    از خدا پرسید خوشبختی را کجا میتوان یافت خدا گفت آن را در خواسته هایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم با خود فکر کرد و فکر کرد اگر خانه ای بزرگ داشتم بی گمان خوشبخت بودم خداوند به او داد اگر پول فراوان داشتم یقینا خوشبخت ترین مردم بودم خداوند به او داد اگر ..... اگر ....... واگر اینک همه چیز...
  18. eksir

    داستان هاي كوتاه

    صيادى گنجشكى گرفت، گنجشک گفت: مرا چکار خواهى كرد؟ گفت بكشم و بخورم. گفت: از خوردن من چيزى حاصل تو نخواهد شد ولي اگر مرا رها كنى سه سخن به تو مي‌آموزم كه براي تو بهتر از خوردن من است. صياد گفت بگو. گنجشک گفت يك سخن در دست تو بگويم، و يكى آن وقت كه مرا رها كنى و يكى آن وقت كه بر كوه نشينم. گفت...
  19. eksir

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    در زندگي وقتي کاري براي انجام يا چيزي براي عشق ورزيدن يا بارقه اي براي اميدوار بودن داشتيد ، آن گاه بدانيد فرد شادي خواهيد بود
  20. eksir

    شعر نو

    به ناگهان می اید عشق را می گویم بسان بهمنی غلتان و صاعقه ای رخشان می اید با هزاران لهجه تا هم آواز قناری شود و در اینه ای به وسعت ملکوت سیمای ازلی خود را بنگرد
بالا