اری فی النوم ما طالت نواها
زمانا طاب عیشی فی هواها
به جامی کز می وصلش چشیدم
همی دارد خمارم در بلاها
عرانی السحر ویحک ما عرانی
رعاها الصبر ویلی ما رعاها
به بوسه مهر نوش او شکستم
شکست اندر دلم نیش جفاها
بدت من حبها فی القلب نار
کان صلی جهتم...
و مرا
آنقدر آزردی ..
که خودم کوچ کنم از شهرت ..
بکنم دل ز دل چون سنگت ..
تو خیالت راحت ..
می روم از قلبت ..
میشوم دورترین خاطره در شب هایت
تو به من می خندی ..
و به خود می گویی:
باز می آید و می سوزد از این عشق
ولی ..
بر نمی گردم نه!
می روم آنجایی
که دلی بهر دلی تب دارد ..
عشق زیباست...
این که چقدر از آن روزها گذشته
یا اینکه هردویمان چقدر عوض شدیم
یا اینکه هر کداممان کجای دنیا افتادیم
اصلا مهم نیست
باز باران که ببارد
هر وقت که میخواهد باشد
دلم هـــوایـــت را میکند
•.♥ مهم نیست ڪه دیگر بآشـے یآ نه...
مهم نیست ڪه دیگر دوسم دآشته بآشـے یآ نه...
مهم نیست ڪه دیگر مرآ به خآطر بیآورے یآ نه...
مهم نیست ڪه دیگر تورآ بآ دیگرے میبینم یآ نه...
مهم اینست ڪه زمآنے که تنهآ میشوے ....
زمــآنـے ڪه دلت گرفت
چگونه و با چه رویـے سر به آسماטּ بلند میڪنـے و میگویـے ...