نتایح جستجو

ممنونم از اعتمادت تا روزي ديگر بدرود شاد باش و شاد زي...:gol: ديروز اين را نوشتم منتها براي خودم ارسال كردم به هر حال پوزش:(

دوست عزيز و گرامي بسيار مشعوف گشتم از مشاعره با شما اميد وارم توفيق هم راهي شما را باز هم داشته باشم.... تا روزي دگر بدرود .....شاد باشيد

:gol:ما را که درد عشق و بلای خمار کشت يا وصل دوست يا می صافی دوا کند

از صدای سخن عشق نديدم خوشتر يادگاری که در اين گنبد دوار بماند

[IMG]

روزی رییس یک شرکت بزرگ به دلیل یک مشکل اساسی در رابطه با یکی از کامپیوترهای اصلی مجبور شد با منزل یکی از کارمندانش تماس بگیرد. بنابراین، شماره منزل او را گرفت. کودکی به تلفن جواب داد و نجوا کنان گفت: «سلام» رییس پرسید: «بابا خونس؟» صدای کوچک نجواکنان گفت: «بله» .... می تونم با او صحبت کنم؟...

کاشکی می شد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم چقدر مثل بچگیهام لالایی هاتو دوست دارم سادگیهاتو دوست دارم خستگیهاتو دوست دارم چادر نماز و زیر لب خدا خدا تو دوست دارم کاشکی رو طاقچه دلت آینه و شمعدون می شدم تو دشت ابریه چشات یه قطره بارون می شدم کاشکی می شد یه دشت گل برات لالایی بخونم یه آسمون نرگس...

هر كه‌ دلارام‌ ديد از دلش‌ آرام‌ رفت‌ چشم‌ ندارد خلاص‌ هر كه‌ در اين‌ دام‌ رفت

این همه کبر مکن حسن تو را نیست نظیر نه ختن ماند و نه نیز نگار ختنی این دم از عالم عشق است به بازی مشمر گر به بازی شمری قیمت خود می‌شکنی

[IMG]

[IMG]

ساقی به نور باده برافروز جام ما مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

درخرابات طریقت ما بهم منزل شویم کاین چنین رفتست در عهد ازل تقدیرما

عزیزون از غم و درد جدایی به چشمونم نمانده روشنایی گرفتارم به دام غربت و درد نه یار و همدمی نه آشنایی

نسیـمی کز بن آن کـاکل آیو مرا خوشتر ز بوی سنبل آیو چو شو گیرم خیالش را در آغوش ســحـر از بسـتـرم بـوی گـل آیـو

[IMG]

[IMG]

[IMG]

تنها میان سایه های افکار خموش می نشینم ، و نام تو را بر زبان می آورم ... آن را بدون کلمات بر زبان می آورم ... آن را بی مقصود بر زبان می آورم ... زیرا چون کودکی هستم که مادرش را صدها بار صدا می زند ، و شاد از این که می تواند بگوید ، " مادر " ...

شنیدم مر مرا لطفت دعا گفت برای بنده خود لطف‌ها گفت چه گویم من مکافات تو ای جان که نیکی تو را جانا خدا گفت ولیکن جان این کمتر دعاگو همه شب روی ماهت را دعا گفت