نتایح جستجو

ای گردش چشمان تو سرچشمه ی هستی ما محو تو هستیم تو حیران که هستی !

ای مست شبرو کیستی آیا مه من نیستی گر نیستی پس چیستی ای همدم تنهای دل

تمام واژ های من پر از تکرار این حرفند؛ تو از من دوری و زخمی این بی کسی هایم!

در فراقت تن تبدار فلق تبدار است چشم نرگس ز ازل منتظر دیدار است

دلی که غیب نمای است و جام جم دارد ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد

نــغـمـه می خـوانــد ز پـیمان وصـال شــکـوه از آنـچه گسستی می کند

در چشمت از حضور کبوترها هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست

نه دگر با تو بسازم نه به آه تو بسوزم نه دگر نگاه غمگين به گذر گاهت بدوزم نه دگر يادت کنم من نه سراغت را بگيرم نه دگر اشکي بريزم نه به خنجرت بميرم

دنيا به روي سينه ي من دست رد گذاشت بر هر چه آرزو به دلم بود سد گذاشت

تا چه خواهد كرد با ما اب و رنگ عارضت حاليا نيرنگ نقشي خوش بر اب انداختي

تو نبودیو غمت عشقه تو کشت مارو زیرخاک دفنمو خاک خورد ما رو

تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری وقای عهد من از خاطرت بد نرود

رفتم كه گم شوم چو يكی قطره اشك گرم در لابلای دامن شبرنگ زندگی رفتم، كه در سياهی يك گور بی نشان فارغ شوم ز كشمكش و جنگ زندگی

ساز او در پرده گوید رازها سر کند در گوش جان آوازها

یاد باد آنک نهانت نظری با ما بود رقم مهر تو از چهره ی ما پیدا بود

سلام دوست عزيز!