نتایح جستجو

claw

بر آبي چين افتاد سيبي به زمين افتاد كامي ماند زنجر خواند همهمه اي خنديدند بزمي بود برچيدند خوابي از چشمي بالا رفت اين رهرو تنها رفت بي ما رفت رشته گسست : من پيچم من تابم كوزه شكست من آبم سنگ پيوندش با من كو ؟...

عشق جز بخشش خدایی نیست این به سلطانی و گدایی نیست هر که او برنخیزد از سر سر عشق را با وی آشنایی نیست عشق وقف است بر دل پر درد وقف در شرع ما بهایی نیست هر که را باز عشق صید کند بازش از چنگ او رهایی نیست کار آن کس که عاشقی ورزد به جز از عین بی نوایی نیست چون...

تا کی از تزویر باشم خودنمای تا کی از پندار باشم خودپرست

در عشق تو عقل سرنگون گشت جان نیز خلاصهٔ جنون گشت خود حال دلم چگونه گویم کان کار به جان رسیده چون گشت بر خاک درت به زاری زار از بس که به خون بگشت خون گشت خون دل ماست یا دل ماست خونی که ز دیده‌ها برون گشت درمان چه طلب کنم که عشقت ما را سوی درد رهنمون گشت آن مرغ...

سلام ایسکای یاخجیسن قارداش؟ از ما که ناراحت نیستی؟

او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می‌رود

لحظه لحظه‌ی زندگیم طعم تو را می‌دهد نگاهم همرنگ نگاه تو شده تنم بوی تو گرفته ای خوب، ای دور وقتی که به شادی در آغوشم می‌گیری بوی بهاران می‌شنوم از خنده‌هایت صدای موج می‌خیزد نوازشت رنگ خورشید است ای خوب، ای دور ساده‌ای آنقدر که دلگیری را از نگاهت می‌خوانم نگرانی را در لرزش لب‌هایت می‌بینم...

بی‌خواب شدی؟ بیا اینو بخور بعد برو لالا [IMG]

yes iron

chess

bivalves

hammer

isn't it a cloud? i can't see very well

منم ندارم. پس این به اون در whistler

قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟ از کجا وز که خبر آوردی ؟ خوش خبر باشی ، اما ،‌اما گرد بام و در من بی ثمر می گردی انتظار خبری نیست مرا نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس برو آنجا که تو را منتظرند قاصدک در دل من همه کورند و...

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود

سلام استفاده کن ولی قول نمی‌دم بتونم جواب بدم

indeed that was a chain yours is a sweep