نتایح جستجو

زشترروئی (مهران) در آ ئینه به چهره خود می‌نگریست و می‌گفت سپاس خدای را که مرا صورتی نیکو بداد. غلامش (مانی) ایستاده بود و این سخن می‌شنید و چون از نزد او بدر آمد کسی بر در خانه او را از حال صاحبش پرسید. گفت: در خانه نشسته و بر خدا دروغ می‌بندد

coffee

gotcha everyone has this need sometimes i feel lonely i want to talk to s.o. but there is no one to listen to me i sympathize you

درویش مکن ناله ز شمشیر احبا کاین طایفه از کشته ستانند غرامت

a printer

نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاهداری و آیین سروری داند

it's kind of you but for me it's not important to be no.1 just wanna learn sth you missed some.... complete it ostad (تشکرام قوتولدو):redface:

راهی‌ست راه عشق که هیچش کناره نیست آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست

a flashlight

yes i'm happy coz you're happy i'm too tired and my eyes are fainting

کوچه گرد آستین چون اشک حسرت نیستیم همچو مژگان بر در یک خانه پا افشرده‌ایم

سر به گریبان خواب، از چه فرو برده‌ای ؟ بر قد روشندلان، جامه بریده است صبح

زهره از آتوسا پرسید: لرد برتر است یا بی ام دی؟ گفت: بی ام دی ترکی یاد میداد ولی لرد کسی را بدید و او را به ضربت اخطاری خانه نشین کرد و آن کس دق کرد. بی ام دی در گهواره سخن می گفت اما لرد در چهل سالگی می گفت خدایا گره از زبانم بگشای تا سخنم را دریابند

بیزار شد از من شکسته همه کس من مانده‌ام اکنون و همان لطف تو بس فریاد رسی ندارم، ای جان و جهان در جمله جهان بجز تو، فریادم رس

گر نظر کردم به روی ماه رخساری چه شد؟ ور شدم مست از شراب عشق یکباری چه شد؟ روی او دیدم سر زلفش چرا آشفته گشت ؟ گر نبیند بلبل شوریده، گلزاری چه شد؟ چشم او با جان من گر گفته رازی، گو، بگوی حال بیماری اگر پرسید بیماری چه شد؟ دشمنم با دوستان گوید: فلانی عاشق است عاشقم بر روی...

یاران قدیمی، که ز ما روی نهفتند چون پرده تنک شد همه را باز بدیدیم

دست به نگار تو مرا کشت دگر آه! ار نشود وصل توام پشت دگر نقشی عجبست بر دو دستت تا خود حرف که گرفته‌ای در انگشت دگر؟

زهی! شب نسخه‌ای از زلف و خالت تراز کسوت خوبی جمالت حروف نقش چین را نسخه کرده مسلسل گشتن زلف چو دالت به نام ایزد، چه فرخ فالم امروز! که دیدم طلعت فرخنده فالت اگر بودی مرا در دست مالی نمی‌بودم بدین سان پایمالت بسی گندم نمایی می کنی، لیک نشاید شد بدین‌ها در جوالت...

چون ندیدم خبری زین دل رنجور ترا در سپردم به خدا، ای ز خدا دور، ترا شاد نابوده ز وصل تو من و نابوده توجفا کرده و من داشته معذور ترا صورت پاک ترا از نظر پاک مپوش که به جز دیدهٔ پاکان ندهد نور ترا گر ز دیدار تو آگاه شوند اهل بهشت سر مویی نفروشند به صد حور ترا ای که رنجی...

ay shoolookh what has happened for you today? you've canceled another exam?0:razz: