ديدي اي دل که غم عشق، دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با يار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازي انگيخت
آخ از آن مست که با مردم هشيار چه کرد
اشک من رنگ شفق يافت ز بيمهري يار
طالع بيشفقت بين که دگر بار چه کرد
برقي از منزل ليلي بدرخشيد سحر
وه که با خرمنِ مجنونِ دلافکار چه کرد
ديدي...