نتایح جستجو

  1. kamal_n13

    شعر نو

    پای بند قفسم باز و پر بازم نیست سر گل دارم و پروانه ی پروازم نیست گل به لبخند و مرا گریه گرفته ست گلو چون دلم تنگ نباشد که پر بازم نیست گاهم از نای دل خویش نوایی برسان که جزین ناله ی سوز تو دمسازم نیست در گلو می شکند ناله ام از رقت دل قصه ها هست ولی طاقت ابرازم نیست ساز هم...
  2. kamal_n13

    شعر نو

    یاری کن ای نفس که درین گوشه ی قفس بانگی بر آورم ز دل خسته ی یک نفس تنگ غروب و هول بیابان و راه دور نه پرتو ستاره و نه ناله ی جرس خونابه گشت دیده ی کارون و زنده رود ای پیک آشنا برس از ساحل ارس صبر پیمبرانه ام آخر تمام شد ای ایت امید به فریاد من برس از بیم محتسب مشکن ساغر ای...
  3. kamal_n13

    شعر نو

    تا تو با منی زمانه با من است بخت و کام جاودانه با من است تو بهار دلکشی و من چو باغ شور و شوق صد جوانه با من است یاد دلنشینت ای امید جان هر کجا روم روانه با من است ناز نوشخند صبح اگر توراست شور گریه ی شبانه با من است برگ عیش و جام و چنگ اگرچه نیست رقص و مستی و ترانه با من...
  4. kamal_n13

    شعر نو

    درین سرای بی کسی اگر سری در آمدی هزار کاروان دل ز هر دری در آمدی ز بس که بال زد دلم به سینه در هوای تو اگر دهان گشودمی کبوتری در آمدی سماع سرد بی غمان خمار ما نمی برد به سان شعله کاشکی قلندری در آمدی خوشا هوای آن حریف و آه آتشین او که هر نفس ز سینه اش سمندری در آمدی یکی...
  5. kamal_n13

    شعر نو

    بنگر به چشمان ترم تنديس مرمر پيكرم عشقت نرفته از سرم تنديس مرمر پيكرم غرق گناهم ميكني وقتي نگاهم ميكني افكنده اي در آذرم تنديس مرمر پيكرم غوغا شده در جان من گر تو شوي درمان من درد جهان را ميخرم تنديس مرمر پيكرم چون پيچ گيسوهاي تو پيچيده دل در پاي تو تو سرو و من نيلوفرم تنديس مرمر پيكرم...
  6. kamal_n13

    شعر نو

    زمان قرعه ی نو می زند به نام شما خوشا که جهان می رود به کام شما درین هوا چه نفس ها پر آتش است و خوش است که بوی خود دل ماست در مشام شما تنور سینه ی سوزان ما به یاد آرید کز آتش دل ما پخته گشت خام شما فروغ گوهری از گنج خانه ی دل ماست چراغ صبح که بر می دمد ز بام شما ز صدق اینه...
  7. kamal_n13

    شعر نو

    بیا که بر سر آنم که پیش پای تو میرم ازین چه خوش ترم ای جان که من برای تو میرم ز دست هجر تو جان می برم به حسرت روزی که تو ز راه بیایی و من به پای تو میرم بسوخت مردم بیگانه را به حالت من دل چنین که پیش دل دیر آشنای تو میرم ز پا فتادم و در سر هوای روی تو دارم مرا بکشتی و من دست بر...
  8. kamal_n13

    شعر نو

    به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم به دل امیر درمان داشتم درمانده تر رفتم تو کوته دستی ام می خواستی ورنه من مسکین به راه عشق اگر از پا در افتادم به سر رفتم نیامد دامن وصلت به دستم هر چه کوشیدم ز کویت عاقبت با دامنی خون جگر رفتم حریفان هر یک آوردند از سودای خود سودی زیان آورده...
  9. kamal_n13

    شعر نو

    موج رقص انگیز پیراهن چو لغزد بر تنش چنان به رقص اید مرا از لغزش پیراهنش حلقه ی گیسو به گرد گردنش حسرت نماست ای دریغا گر رسیدی دست من در گردنش هر دمم پیش اید و با صد زبان خواند به چشم وین چنین بگریزد و پرهیز باشد از منش می تراود بوی جان امروز از طرف چمن بوسه ای دادی مگر ای باد...
  10. kamal_n13

    شعر نو

    جاده ي قلب مرا رهگذري نيست كه نيست جز غبار غم و اندوه در آن همسفري نيست كه نيست آن چنان خيمه زده بر دل من سايه ي درد كه در او از مه شادي اثري نيست كه نيست شايد اين قسمت من بود كه بي كس باشم كه به جز سايه مرا با خبري نيست كه نيست اين دل خسته زماني پر پروازي داشت حال از جور زمان بال...
  11. kamal_n13

    سلام خانم .. عکست متاسفانه عکست نیامد .. بازم ممنونتم ..

    سلام خانم .. عکست متاسفانه عکست نیامد .. بازم ممنونتم ..
  12. kamal_n13

    شعر نو

    شب عبور شما را شهاب لازم نیست که با حضور شما آفتاب لازم نیست در این چمن که ز گلهای برگزیده پر است برای چیدن گل ، انتخاب لازم نیست خیال دار تو را خصم از چه می بافد ؟ گلوی شوق که باشد طناب لازم نیست زبس که گریه نگردم غرور بغض شکست برای غسل دل مرده آب لازم نیست کجاست جایتو ؟ - از...
  13. kamal_n13

    شعر نو

    آن گل زودرس چو چشم گشود به لب رودخانه تنها بود گفت دهقان سالخورده که : حیف که چنین یکه بر شکفتی زود لب گشادی کنون بدین هنگام که ز تو خاطری نیابد سود گل زیبای من ولی مشکن کور نشناسد از سفید کبود نشود کم ز من بدو گل گفت نه به بی موقع آمدم پی جود کم شود از کسی که خفت و به راه دیر جنبید و رخ به من...
  14. kamal_n13

    شعر نو

    من را به غیر عشق به نامی صدا نکن غم را دوباره وارد این ماجرا نکن بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن موهات را ببند دلم را تکان نده در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن من در کنار توست اگر چشم وا کنی خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود تنها به...
  15. kamal_n13

    شعر نو

    برایت خاطراتی بر روی این دفتر سفید نوشتم که هیچکسی نخواهد توانست چنین خاطرات شیرینی را برای بار دوم برایت باز گوید. چرا مرا شکستی ؟چرا؟ اشعاری برایت سرودم که هیچ مجنونی نتوانست مهربانی و مظلومیت چهره ات را توصیف کند چرا تنهایم گذاشتی ؟چرا؟ چهره پاک و معصومت را هزار بار بر روی ورق های باقی...
  16. kamal_n13

    شعر نو

    دیشب كنار پنجره به یاد تو ستاره بارون شدم دوباره توی هوای كوچه به خاطرت خیس از نم بارون شدم دیشب دوباره چشام هوای چشماتو كرد دیشب دوباره دلم دلتنگیه دستاتو كرد دیشب دوباره درو به خاطرت نبستم دیشب دوباره دلو برای تو شكستم دیشب كه دفتر عشقو ورق می زدم دوباره اسمتو تو گوشه گوشه اون نوشتم...
  17. kamal_n13

    شعر نو

    بی طوفان زده دشت جنونم صید افتاده به خونم تو چنان می گذری قافل از اندوه درونم بی من از شهر سفر کردی و رفتی بی من از شهر گذر کردی و رفتی قطره اشک درخشید به چشمان سیاهم تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم تو ندیدی نگهت هیچ نیافتاد به راهی که گذشتی تا در خانه ببستم دگر از پای نشستم گوییا...
  18. kamal_n13

    شعر نو

    روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است آری افطار رطب در رمضان مستحب است روز ماه رمضان زلف میفشان که فقیه بخورد روزه ی خود را به خیالی که شب است زیر لب وقت نوشتن همه کس نقطه نهد ای عجب نقطه ی خال تو به بالای لب است
  19. kamal_n13

    شعر نو

    در وقت تو اذان که بگویم عجیب نیست هر میوه ای که منع شود از تو سیب نیست باید ببوسمت و سریعا جدا شویم فرصت غنیمت است همین که رقیب نیست درد و دل مرا به خدا هم بگو عزیز! این درد های ماست و او که غریب نیست انگار هر کسی که از آن سیب خورده است از سیب ها ی بعدی تان بی نصیب نیست گیسوی تو...
  20. kamal_n13

    شعر نو

    هنوز از شب … هنوز از شب دمی باقی است، می خواند در او شبگیر و شب تاب، از نهانجایش، به ساحل می زند سوسو. به مانند چراغ من که سوسو می زند در پنجره ی من به مانند دل من که هنوز از حوصله وز صبر من باقی است در او به مانند خیال عشق تلخ من که می خواند و مانند چراغ من که سوسو می زند در پنجره ی من...
بالا