نتایح جستجو

  1. *زهره*

    fiction and short story

    An Affair of State BY GUY DE MAUPASSANT An Affair of State BY GUY DE MAUPASSANT Paris had just heard of the disaster of Sedan. The Republic was proclaimed. All France was panting from a madness that lasted until the time of the commonwealth. Everybody was playing at soldier from one end of the...
  2. *زهره*

    شعر انگلیسی

    Affliction by George Herbert Affliction by George Herbert Affliction Kill me not ev'ry day, Thou Lord of life, since thy one death for me Is more than all my deaths can be, Though I in broken pay Die over each hour of Methusalem's stay. If all men's tears were let Into one common...
  3. *زهره*

    Letter Writing

    Writing an Invitation Letter An invitation letter serves the purpose of inviting a guest to a party, an event or a celebration while conveying more information than a traditional invitations card. It serves two purposes; one, to invite the individual to the event and two, to ensure that the...
  4. *زهره*

    Letter Writing

    Sample Condolence Letter
  5. *زهره*

    Letter Writing

    Writing a Condolence Letter Writing a letter of condolence is one of the most difficult tasks we undertake because it’s always hard to know just what to say. Of course, what you say depends on how close you were to the deceased and/or the recipient of the letter . Condolence Letter Writing A...
  6. *زهره*

    داستان هاي كوتاه

    # صمد بهرنگي # دو گربه روي ديوار # صمد بهرنگي # دو گربه روي ديوار يكي از شبهاي تابستان بود. ماه نبود. ستاره هم نبود. هوا تاريك تاريك بود. نصف شب بود. سوسكها آواز مي خواندند. صداي ديگري نبود. گربه ي سياهي از آن طرف ديوار مي آمد. سرش را پايين انداخته بود، بو مي كشيد و سلانه...
  7. *زهره*

    شعر نو

    مهرورزان زمانهاي کهن هرگز از خويش نگفتند سخن که در آنجا که تويي بر نيايد دگر آواز از من ما هم اين رسم کهن را بسپاريم به ياد هر چه ميل دل دوست بپذيريم به جان هر چيز جز مبل دل او بسپاريم به باد آه باز اين دل...
  8. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    عطار عطار عالم چو زکاف و نون توان آوردن پس شخص ز خاک و خون توان آوردن این نقش که هست چون برون آوردند صد نقش دگر برون توان آوردن
  9. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    صورت نبندد ای صنم، بی زلف تو آرام دل دل فتنه شد بر زلف تو، ای فتنهٔ ایام دل ای جان به مولای تو، دل غرقهٔ دریای تو دیری است تا سودای تو، بگرفت هفت اندام دل تا جان به عشقت بنده شد، زین بندگی تابنده شد تا دل ز نامت زنده شد، پر شد دو عالم نام دل جانا دلم از چشم بد، نه هوش دارد...
  10. *زهره*

    غزل و قصیده

    در صفت عشق تو شرح و بیان نمی‌رسد عشق تو خود عالی است عقل در آن نمی‌رسد آنچه که از عشق تو معتکف جان ماست گرچه بگویم بسی سوی زبان نمی‌رسد جان چو ز میدان عشق گوی وصال تو برد تاختنی دو کون در پی جان نمی‌رسد گرچه نشانه بسی است لیک دراز است راه سوی تو بی نور تو کس به نشان...
  11. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    دوش آمد و گفت از آن ما باش در بوتهٔ امتحان ما باش گر خواهی بود زندهٔ جاوید زنده به وجود جان ما باش عمری است که تا از آن خویشی گر وقت آمد از آن ما باش مردانه به کوی ما فرود آی نعره زن و جان فشان ما باش گر محرم پیشگه نه‌ای تو هم صحبت آستان ما باش پریده زآشیان...
  12. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    عقل کجا پی برد شیوهٔ سودای عشق باز نیابی به عقل سر معمای عشق عقل تو چون قطره‌ای است مانده ز دریا جدا چند کند قطره‌ای فهم ز دریای عشق خاطر خیاط عقل گرچه بسی بخیه زد هیچ قبایی ندوخت لایق بالای عشق گر ز خود و هر دو کون پاک تبرا کنی راست بود آن زمان از تو تولای عشق ور سر...
  13. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
  14. *زهره*

    امتحانام افتضاحه 8 تا امتحان تو 10 روز اصلا نمی‌رسم

    امتحانام افتضاحه 8 تا امتحان تو 10 روز اصلا نمی‌رسم
  15. *زهره*

    ترمای پیش عمومی گیرم نیومده بود این ترم دو تا گرفتم بقیه‌شو هم که مجبوریم بگیریم وگرنه عقب...

    ترمای پیش عمومی گیرم نیومده بود این ترم دو تا گرفتم بقیه‌شو هم که مجبوریم بگیریم وگرنه عقب میفتیم گلم من برم لالا کنم تا بیهوش نشدم شبت آروم
  16. *زهره*

    وای زهرا باز یادم افتاد بذار بهت بگم نوزدهم یکی بیستم دوتا بیست و یکم یکی بیست و دوم هم یکی بیست...

    وای زهرا باز یادم افتاد بذار بهت بگم نوزدهم یکی بیستم دوتا بیست و یکم یکی بیست و دوم هم یکی بیست و چهارم بیست و هشتم سیم پدرم درمیاد از بی‌خوابی دارم می‌میرم تموم نمی‌شه لامصب واپیچه
  17. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی بر می‌شکند گوشه محراب امامت
  18. *زهره*

    سلام زهرا امیرعلی و محمدمهدی کین؟

    سلام زهرا امیرعلی و محمدمهدی کین؟
  19. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم
  20. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
بالا