نتایح جستجو

  1. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    "تو را من چشم در راهم شباهنگام در آن نوبت که می بندد به پای سرو کوهی دام گرم یاد آوری یانه من از یادت نمی کاهم" من این عهدی که با موی تو بستم به مویت گر سر مویی شکستم
  2. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    در اندیشه ببستم، قلم وهم شکستم که تو زیباتر از آنی، که کنم وصف و بیانت
  3. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    با من صنما دل، یک دله کن گر سر ننهم، آن گه گله کن البته آوردن این بیت توسط من به این معنی نیست که دوست عزیزمون شعر رو اشتباه نوشته و ممکنه در نسخه های مختلف، اختلافاتی بین بیت ها باشه ولی شعر دوم درستر به نظر می رسه.
  4. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت غمت از سر ننهم گر دلت از ما بگرفت "سعدی"
  5. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    یا تیر هلاکم بزنی بر دل مجروح یا جان بدهم تا بدهی تیر امان را وانگه که به تیرم زنی اول خبرم ده تا پیشتر بوسه دهم دست و کمان را زین دست که دیدار تو دل می برد از دست ترسم نبرم عاقبت از دست تو جان را
  6. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    دل من! چه حيف بودي كه چنين ز كار ماندي چه هنر به كار بندم كه نماند وقت كاري همه عمر چشم بودم كه مگر گلي بخندد دگر اي اميد خون شو كه فرو خليد خاري سحرم کشیده خنجر که ، چرا شبت نکشته است تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری به سرشک همچو باران ز برت چه برخورم من ؟ که چو سنگ تیره ماندی...
  7. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    شب عاشقان بی دل، چه شبی دراز باشد تو بیا کز اول شب در، در صبح باز باشد چه نماز باشد آن را، که تو در خیال باشی تو صنم نمی گذاری، که مرا نماز باشد
  8. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را بر لب من کجا نهد لعل شرابخواره را "فروغی بسطامی"
  9. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    شب ما تا به قيامت نشود روز كه هست پرده روز قيامت شب تنهايي ما "فروغي بسطامي"
  10. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    درون سينه عمري آتش عشق تو را پروردم ولي هرگز نديدم ذره اي مهر از تو ماه من تو با او رفتي ورفت آنچه با من نور و شادي بود كنون من در پناه باده ام غم در پناه من
  11. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    ای بلبل اگر نالی، من با تو هم آوازم تو عشق گلی داری، من عشق گل اندامی
  12. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    کافر ار قامت همچون بت سیمین تو بیند بار دیگر نکند سجده ی بت های رخامی بنشین یک نفس ای فته که برخاست قیامت فتنه ی نادر بنشیند چو تو در حال قیامی
  13. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    دردیست غیر مردن کانرا دوا نباشد پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن مرگ در اینجا به معنی درمانه نه درد. در کل به ندرت از مرگ به عنوان درد یاد شده.
  14. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    دیدی آن یار که بستیم صد امیددر او چون به خون دل ما دست گشود ای ساقی در فروبند که چون سایه در این خلوت غم با کسم نیست سر گفت و شنود ای ساقی "هوشنگ ابتهاج.(ه_ا_سایه)
  15. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    در دل من گنج خود کردی نهان جای در ویرانه کردی عاقبت قطره اشک مرا کردی قبول اشک را دردانه کردی عاقبت "فیض کاشانی"
  16. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    "زهر سو بر سواری غلط می خورد تن سنگین اسبی تیر خورده" تو که نازنده بالا دلربایی تو که بی سرمه چشمون سرمه سایی تو که مشکین دو گیسو در غفایی
  17. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    دل به امید مرهمی کز تو به خسته ای رسد ناله به کوه می برد شکوه به ماه می کند باد خوشی که می وزد از سر موج بادهات کوه گران غصه را چون پر کاه می کند
  18. hamid_61

    نانو تکنولوژی در نساجی

    متن لاتین نانو تکنولوژی در نساجی متن لاتین نانو تکنولوژی در نساجی سلام چند وقت پیش ترجمه ایی رو در مورد نانو قرار داده بودم که عزیزانی درخواست متن لاتین اون مقاله رو داشتند. ولی متاسفانه پس از بارها تلاش نتونستم این مقاله رو به صورت pdf قرار بدم. تا اینکه فکر کردم آدرس سایت منبع رو بزارم تا...
  19. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    یاری کن ای نفس که در این گوشه قفس بانگی برآورم زدل خسته یک نفس تنگ غروب و هول بیابان و راه دور نه پرتو ستاره و و نه ناله جرس ما را هوای چشمه خورشید در سر است سهل است "سایه" گر برود سر در این هوس
  20. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    تا به کنار من بدی بود به جا قرار دل رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیده ام چون به بهار سر کند لاله زخاک من برون ای گل تازه یاد کن از دل داغ دیده ام
بالا