نتایح جستجو

  1. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    تا کی کنی پریشان دل های مبتلا را آن خرمن بلا را پیش صبا مگستر زین پیش و از پس و پیش زلف دوتا مگستر در پیش پای دل ها دام بلا مگستر
  2. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    نه دلی ماند و دینی ز پی غارت عشق آه ازین فتنه که برخاست امان ای ساقی تا سرانجام دل خون شده چون خواهد بود سرنوشتی ز خط جام بخوان ای ساقی
  3. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    دگرم وعده دیدار وفایی نکند مگر ای وعده ، به دیدار قیامت باشی
  4. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    تا سر زلف تو شد بازیچه دست نسیم کارو بار جمع مشتاقان پریشان گشتن است
  5. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    دل بردن مشتاقان از غیرت خود تا چند خون خوردن و خاموشی زین دلشدگان تا کی؟ چون جان و دلم خون شد در درد فراق تو بر بوی وصال تو دل بر سر جان تا کی؟
  6. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام شمه یی از نفحات نفس یار بیار
  7. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    نادیده می کنی چو فتد دیده بر منت جانم فدای دیدن ونا دیده کردنت "هلالی جفتایی"
  8. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    هرکه هوا گرفت و رفت از پی آرزوی دل گوش مدار سعدیا ، بر خبر سلامتش
  9. hamid_61

    ریسندگی فرش ماشینی

    سلام خسته نباشید آقا مجتبی از اطلاعات مفیدتون ممنون من درباره ی روش (روش های) ایجاد نقش برجسته روی فرش ها سوال داشتم. اگه در این مورد اطلاعاتی دارین لطف کنید و یه توضیح مختصر بدین. ممنون
  10. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    ترسیدن هر که هست از چشم بد است بیچاره من از چشم نکو می ترسم!
  11. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    تا سر زلف پریشان تو محبوب من است روزگارم به سر زلف پریشان ماند
  12. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    ای بوی آشنایی، دانستم از کجایی پیغام وصل جانان، پیوند روح دارد سودای عشق پوختن، عقلم نمی پسندد فرمان عقل بردن، عشقم نمی گذارد
  13. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت غمت از سر ننهم گر دلت از ما بگرفت
  14. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    لب او بر لب من این چه خیال است و تمنا مگر آنگه که کند گوزه گر از خاک سبویم "سعدی" صبح شما هم به خیر
  15. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    تو ای خیال دلخواه زیباتری از آن ماه کز اشک شوق دادم یک عمر شستشویت
  16. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    می برندت دگران دست به دست ای گل رعنا حیف من بلبل خوش خوان که همه خار تو خوردم
  17. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    دلداده غریبم و گمنام این دیار زان یار دلنشین که نشان می دهد به من
  18. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    یا من رسانم لب بر لب او یا او رساند جان بر لب من
  19. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    در چمن تو می چرد آهوی دشت آسمان گرد سر تو می پرد باز سپید کهکشان مست نیاز من شدی پرده ی ناز پس زدی از دل خون بر آمدی: آمدن تو شد جهان
  20. hamid_61

    مشاعرۀ سنّتی

    شکسته شکسته نتوان گفت ولی یقین دارم ز دست بی همه چیزان دلم ترک خورده
بالا