نتایح جستجو

  1. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    هر چند که رنج بیشتر خواهی برد هر پی که بری تو بیخبر خواهی برد گاهی سر او داری و گاهی سر خود چون با دو سر این راه بسر خواهی برد
  2. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    هر دل که طلب کند چنین یاری را مردانه به جان کشد چنین باری را مردی باید شگرف تا همچو فلک بر طاق نهد جامه چنین کاری را
  3. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    چون در ره دین نیامدی در دستم برخاستم و به کافری بنشستم و امروز نه کافر نه مسلمانم من دانی چونم چنانکه هستم هستم
  4. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
  5. *زهره*

    به به خوبی؟ خوشی؟ تنهایی خوبه؟

    به به خوبی؟ خوشی؟ تنهایی خوبه؟
  6. *زهره*

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    دردها کم شود از گفتن و دردی که مراست از تهی کردن دل می‌شود افزون، چه کنم؟
  7. *زهره*

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    نیست در روی زمین، یک کف زمین بی‌انقلاب وقت آنان خوش که در زیر زمین خوابیده‌اند
  8. *زهره*

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    اگر ز اهل دلی، فیص آسمان از توست که شیشه هر چه کند جمع، بهر پیمانه است
  9. *زهره*

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    به بوی پیرهن از دوست صلح نتوان کرد کجا فریب دهد جلوهٔ بهشت مرا؟
  10. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    دوشینه شب ارچه جانم از رنج بکاست چون تو به عیادت آمدی رنج رواست بربوی عیادت تو امشب همه شب ز ایزد به دعا درد همی خواهم خواست
  11. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    انوری انوری دوشینه شب ارچه جانم از رنج بکاست چون تو به عیادت آمدی رنج رواست بربوی عیادت تو امشب همه شب ز ایزد به دعا درد همی خواهم خواست
  12. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    انوری انوری هجری که به روز غم مبادا دل و دست بر دامن دل که گرد ننشست نشست وصلی که چو دل به دست بودی پیوست دردا که ازو درد دلی ماند به دست
  13. *زهره*

    شعر نو

    در آن لحظه که من از پنجره بيرون نگاه کردم کلاغي روي بام خانه ي همسايه ي ما بود و بر چيزي ، نميدانم چه ، شايد تکه استخواني دمادم تق و تق منقار مي زد باز و نزديکش کلاغي روي آنتن قار مي زد باز نمي دانم چرا ، شايد براي آنکه اين دنيا بخيل...
  14. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    م. امید م. امید نمي داني چه شبهايي سحر کردم بي آنکه يکدم مهربان باشند با هم پلکهاي من در خلوت خواب گوارايي و آن گاهگه شبها که خوابم برد هرگز نشد کايد بسويم هاله اي يا نيمتاجي گل از روشنا گلگشت رؤيايي در خوابهاي من اين آبهاي اهلي وحشت تا چشم...
  15. *زهره*

    داستان هاي كوتاه

    # هربرت هکمان # غذاي آخر # هربرت هکمان # غذاي آخر در پاسخ به اين سوال که آخرين آرزويش چيست بدون حاشيه رفتن گفت که مي خواهد پيش از اعدامش يک بار ديگر غذاي سيري بخورد درحالي که به شکم نحيف و پر از دملش اشاره مي کرد باز کلمه سير را تکرار کرد سپس...
  16. *زهره*

    ممنون از لطف سرشار شما [IMG]

    ممنون از لطف سرشار شما [IMG]
  17. *زهره*

    داستان هاي كوتاه

    # رزا جعفري # عصر يک روز تعطيل # رزا جعفري # عصر يک روز تعطيل -گل گلدون من شکسته در باد...توبيا تا دلم...يکي تلفنو برداره...نکرده فرياد...سيمين...هاله...اه تو هم با اين ويزويزت کشتي مارو...بله...سلام...چطوري؟...بد نيستم...خوبه امروز سيمين صبح رفته بود پيشش...کجايي؟...تنهايي يا با...
  18. *زهره*

    ?What is this

    they should be hedgehog
  19. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    دامن محمل براندازی مه محمل نشین یا بگو با ساربان تا بازدارد عیس را
  20. *زهره*

    كوي دوست

    آن نقش بین که فتنه کند نقش‌بند را و آن لعل لب که نرخ شکستت قند را پندم مده که تا بشنیدم حدیث دوست در گوش من مجال نماندست پند را چون از کمند عشق امید خلاص نیست رغبت بود بکشته شدن پای بند را آنرا که زور پنجهٔ زور آوری نماند شرطست کاحتمال کند زورمند را گر پند میدهندم و...
بالا