نتایح جستجو

  1. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست ور تو را بی ما صبوری هست ما را تاب نیست گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا ماه من در چشم عاشق آب هست و خواب نیست
  2. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    ریزد اگر بر تو نگاهم هیچ باشد به عمق خاطره ام جای ات فریاد من به گوشت اگر ناید از یاد من نرفته سخن هایت
  3. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    دانم که اشک گرم تو دیگر دروغ نیست چون مرحمی ، صدای تو با درد من یکی است
  4. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  5. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  6. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  7. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  8. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  9. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    در میان من و تو فاصله هاست گاه می اندیشم، می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
  10. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    نه سرو توان گفت و نه خورشید و نه ماه آه از تو که در وصف نمی‌آیی آه
  11. eksir

    مشاعره با شعر سعدی

    آن دوست که دیدنش بیارید چشم بی‌دیدنش از دیده نیاساید چشم ما را ز برای دیدنش باید چشم ور دوست نبینی به چه کار آید چشم
  12. eksir

    مشاعره ی دخترانه و پسرانه میدونی چیه؟......

    سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد به دست مرحمت یارم در امیدواران زد
  13. eksir

    مشاعره با شعر سعدی

    آرام دل خویش نجویم چه کنم؟ وندر طلبش به سر نپویم چه کنم؟ گویند مرو که خون خود می‌ریزی مادام که در کمند اویم چه کنم؟
  14. eksir

    شهری که همه مردمش دزد بودند

    نه عزيزم در واقع اگر تيكه اي هم باشه اين نويسنده اش است كه انداخته نه من
  15. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    من چاکر آنم که دلی برباید یا دل به کسی دهد که جان آساید
  16. eksir

    ...تا يادم نرفته سلام ...بخشيدم كل شيرازو...حالا مينويسي پاك ميكني...

    ...تا يادم نرفته سلام ...بخشيدم كل شيرازو...حالا مينويسي پاك ميكني...
  17. eksir

    باران

    بسی رنج بردم بدین سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند بناهای آباد گردد خراب ز باران و از تابش آفتاب
  18. eksir

    مشاعره با شعر سعدی

    ای دست جفای تو چو زلف تو دراز وی بی‌سببی گرفته پای از من باز ای دست از آستین برون کرده به عهد وامروز کشیده پای در دامن باز
  19. eksir

    رباعی و دو بیتی

    هستی نفس ساعت سرگردانیست در ثانیه ها دلهره ای پنهانیست تسبیح قیامت است در دست زمان هر دانه ی آن جمجمه ی انسانیست
  20. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    اگر چه دور از تو شوم، یار وفادار توام جدا ز تو و همسفر، عشق شرر بار توام اگرقصد سفر دارم خدا داند که ناچارم دفتر خاطرات ما مانده برای ما به جا ثمر می‌دهد صبر و شکیبایی ما به پایان رسد قصه تنهایی ما چه رخشان شود اختر خوشبختی ما چه زیبا شود عالم رویایی ما اگرقصد سفر دارم خدا داند که ناچارم دفتر...
بالا