نتایح جستجو

  1. eksir

    مناظره(گفتگو با اشعار)

    جام دريا از شراب بوسه خورشيد لبريز است ، جنگل شب تا سحر تن شسته در باران ، خيال انگيز ! ما ، به قدر جام چشمان خود ، از افسون اين خمخانه سرمستيم در من اين احساس : مهر مي ورزيم ، پس هستيم !
  2. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    من نمي‌گويم درين عالم گرم پو، تابنده، هستي بخش چون خورشيد باش تا تواني، پاك، روشن، مثل باران، مثل مرواريد باش
  3. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    جز تفرقه در باغ جهان هیچ ندیدم هر گل به چمن رنگ دگر بوی دگر داشت
  4. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    در طواف شمع می گفت این سخن پروانه ای سوختم زین آشنایان ای خوشا بیگانگی
  5. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    دل چو خالي شود از عشق، به دورش انداز شيشه بي‌باده چو گرديد ، شكستن دارد
  6. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    دلم از اين خرابيها، بود خوش، زانكه ميدانم خرابي چونكه از حد بگذرد، آباد مي‌گردد
  7. eksir

    مشاعره ی دخترانه و پسرانه میدونی چیه؟......

    هر گه که آن خسرو زرین کمر از جا برخاست آسمان گفت که قرص قمر از جا بر خاست گر بساط می و معشوق نباشد به میان به چه امید توان هر سحر از جا بر خاست
  8. eksir

    باران

    گفتم: - «اين باغ ار گل سرخ بهاران بايدش؟ ...» گفت: - «صبرى تا كران روزگاران بايدش تازيانه رعد و نيزه آذرخشان نيز هست، گر نسيم و بوسه هاى نرم باران بايدش...»
  9. eksir

    غزل و قصیده

    در هفت آسمان چو نداری ستاره ای ای دل کجا روی که بود راه چاره ای حالی نماند تا بزنی فالی ای رفیق خیری کجاست تا بکنی استخاره ای هر پاره ی دلم لب زخمی ست خون فشان جز خون چه می رود ز دل پاره پاره ای از موج خیز حادثه ها مأمنی نماند کشتی کجا برم به امید کناره ای دیدار دلفروز تو عمر دوباره بود...
  10. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    آن صداها به کجا رفت صداهای بلند گریه ها قهقهه ها آن امانت ها را آسمان آیا پس خواهد داد ؟ پس چرا حافظ گفت؟ آسمان بار امانت نتوانست کشید نعره های حلاج بر سر چوبه ی دار به کجا رفت کجا ؟ به کجا می رود آه چهچه گنجشک بر ساقه ی باد آسمان آیا این امانت ها را باز پس خواهد داد ؟
  11. eksir

    رباعی و دو بیتی

    من چاکر آنم که دلی برباید یا دل به کسی دهد که جان آساید آن کس که نه عاشق و نه معشوق کسیست در ملک خدای اگر نباشد شاید
  12. eksir

    مشاعره با شعر سعدی

    ای چشم تو مست خواب و سرمست شراب صاحبنظران تشنه و وصل تو سراب مانند تو آدمی در آباد و خراب باشد که در آیینه توان دید و در آب
  13. eksir

    شعر نو

    عاقبت خط جاده پایان یافت من رسیده ز ره غبار آلود تشنه بر چشمه ره نبرد و دریغ شهر من گور آرزویم بود
  14. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    رفتم ، که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم در لابلای دامن شبرنگ زندگی
  15. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    دیگر نکنم ز روی نادانی قربانی عشق او غرورم را شاید که چو بگذرم از او یابم آن گمشده شادی و سرورم را
  16. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    این چه عشقی است که در دل دارم من از این عشق چه حاصل دارم می گیریزی زمن و در طلبت بازهم کوشش باطل دارم
  17. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  18. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  19. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  20. eksir

    [IMG]

    [IMG]
بالا