نتایح جستجو

  1. *زهره*

    شکار لحظه ها در باشگاه مهندسان

    گود فر یو ترای ایت
  2. *زهره*

    شکار لحظه ها در باشگاه مهندسان

    گود فر یو ترای ایت
  3. *زهره*

    شکار لحظه ها در باشگاه مهندسان

    گود فر یو ترای ایت
  4. *زهره*

    سلام خوبی؟ چطوری؟ چه خبر؟ میگم این یکیم که چیلتر شد چیکار کنم من حالا؟

    سلام خوبی؟ چطوری؟ چه خبر؟ میگم این یکیم که چیلتر شد چیکار کنم من حالا؟
  5. *زهره*

    داستان هاي كوتاه

    پسرکي بود که ميخواست خدا را ملاقات کند، او ميدانست تا رسيدن به خدا بايد راه دور و درازي بپيمايد. به همين دليل چمداني برداشت و درون آن را پر از ساندويچ و نوشابه کرد و بي آنکه به کسي چيزي بگويد، سفر را شروع کرد. چند کوچه آنطرف‏تر به يک پارک رسيد، پيرمردي را ديد که در جال دانه دادن به پرندگان...
  6. *زهره*

    بابا متخصص چطوری؟

    بابا متخصص چطوری؟
  7. *زهره*

    شکار لحظه ها در باشگاه مهندسان

    آره اون یارو که ابزار می‌خواست خیلی بی‌مزه بود
  8. *زهره*

    شکار لحظه ها در باشگاه مهندسان

    آره اون یارو که ابزار می‌خواست خیلی بی‌مزه بود
  9. *زهره*

    شکار لحظه ها در باشگاه مهندسان

    آره اون یارو که ابزار می‌خواست خیلی بی‌مزه بود
  10. *زهره*

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    كار پليدي كه انجام مي دهيم با ما مي ماند و نيكي هايي كه انجام مي دهيم به ما باز ميگردند. اين داستان زني است كه برايتان نقل مي كنم: پسر زن به سفر دوري رفته بود و ماه ها بود كه از او خبري نداشتند . بنابراين زن دعا ميكرد كه او سالم به خانه باز گردد . اين زن هر روز به تعداد اعضاء خانواده اش...
  11. *زهره*

    fiction and short story

    Ligeia by Edgar Allen Poe Ligeia by Edgar Allen Poe Some few ottomans and golden candelabra, of Eastern figure, were in various stations about; and there was the couch, too--the bridal couch--of an Indian model, and low, and sculptured of solid ebony, with a pall-like canopy...
  12. *زهره*

    fiction and short story

    Ligeia by Edgar Allen Poe Ligeia by Edgar Allen Poe That she loved me I should not have doubted; and I might have been easily aware taht, in a bosom such as hers, love would have reigned no ordinary passion. But in death only was I fully impressed with the strength of her affection...
  13. *زهره*

    fiction and short story

    Ligeia by Edgar Allen Poe Ligeia by Edgar Allen Poe And the will therein lieth, which dieth not. Who knoweth the mysteries of the will, with its vigor? For God is but a great will pervading all things by nature of its intentness. Man doth not yield himself to the angels, nor unto death...
  14. *زهره*

    Mythology

    Silenus Silenus Originally plural (Sileni), but later mentioned as one Silenus, the teacher and faithful companion of the wine-god Dionysus. A notorious consumer of wine, he is usually totally drunk and is supported by satyrs or carried by a donkey. When the Phrygian king Midas took...
  15. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    سیاوش کسرایی سیاوش کسرایی آي گلهاي فراموشي باغ مرگ از باغچه خلوت ما مي گذرد داس به دست و گلي چون لبخند مي برد از بر ما سبب اين بود آري راه را گر گره افتاده به پاي باد را گر نفس خوشبو در سينه شکست آب را اشک اگر آمد در چشم زلال گل يخ را...
  16. *زهره*

    شعر نو

    سیاوش کسرایی سیاوش کسرایی همه جا صحبت اوست وين غم انگيز که او زير چشم همه چون اشک درشتي تنهاست سخت تنها چو اميد که نمي بيند دل ها را ديگر با خويش در خيابان و در خانه و در جان تنها در نوشتن تنها و در انديشيدن بعد از آن شب که چراغش را توفان بشکست...
  17. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست هر که با شاهد گلروی به خلوت بنشست نتواند ز سر راه ملامت برخاست که شنیدی که برانگیخت سمند غم عشق که نه اندر عقبش گرد ندامت برخاست عشق غالب شد و از گوشه نشینان صلاح نام مستوری و ناموس کرامت برخاست...
  18. *زهره*

    غزل و قصیده

    تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا شربتی تلختر از زهر فراقت باید تا کند لذت وصل تو فراموش مرا هر شبم با غم هجران تو سر بر بالین روزی ار با تو نشد دست در آغوش مرا بی دهان تو...
  19. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را وین دلاویزی و دلبندی نباشد موی را روی اگر پنهان کند سنگین دل سیمین بدن مشک غمازست نتواند نهفتن بوی را ای موافق صورت و معنی که تا چشم منست از تو زیباتر ندیدم روی و خوشتر خوی را گر به سر می‌گردم از بیچارگی عیبم مکن چون تو چوگان می‌زنی جرمی...
  20. *زهره*

    وصف گل

    وقتی دل سودایی می‌رفت به بستان‌ها بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان‌ها گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل با یاد تو افتادم از یاد برفت آن‌ها ای مهر تو در دل‌ها وی مهر تو بر لب‌ها وی شور تو در سرها وی سر تو در جان‌ها تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم بعد از تو روا باشد نقض همه...
بالا