نتایح جستجو

  1. *زهره*

    SYMBOLS and their Meaning

    Ants Ants may sybolize that something is "bugging" or irritating you. If they are crawling on your body, this could mean you have unfinished business that you need to tend to. Ants also represent hard work and community. If you are dreaming of an anthill, it indicates you have a strong...
  2. *زهره*

    SYMBOLS and their Meaning

    Animals in Dreams What Do They Symbolize? Animals in dreams are strong communicators. When they make the effort to surface in our dreams, it is our responsibility to discover what message they are trying to communicate to us. I recommend keeping a dream journal. When dream animals...
  3. *زهره*

    داستان هاي كوتاه

    در افسانه‏ها آمده، روزي که خداوند جهان را آفريد، فرشتگان مقرب را به بارگاه خود فراخواند و از آنها خواست تا براي پنهان کردن راز زندگي پيشنهاد بدهند. يکي از فرشتگان به پروردگار گفت: خداوندا، آنرا در زير زمين مدفون کن. فرشته ديگري گفت: آنرا در زير درياها قرار بده. و سومي گفت: راز زندگي را در...
  4. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    تیمار غریبان اثر ذکر جمیل است جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست
  5. *زهره*

    شعر نو

    درون معبد هستي بشر در گوشه محراب خواهش هاي جان افروز نشسته در پس خوشه سجاده صد نقش حسرتهاي هستي سوز به دستش خوشه پر بار تسبيح تمناهاي رنگارنگ نگاهي مي کند سوي خدا از آرزو لبريز به زاري از ته دل يک دلم ميخواست ميگويد شب...
  6. *زهره*

    با مهدي اخوان ثالث

    چون ميهمانان به سفره ي پر ناز و نعمتي خواندي مرا به بستر وصل خود اي پري هر جا دلم بخواهد من دست مي برم ديگر مگو : ببين به کجا دست مي بري با ميهمان مگوي : بنوش اين ، منوش آن اي ميزبان که پر گل ناز است بسترت بگذار مست مست بيفتم کنار...
  7. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    دل ز هر نقش گشته ساده مرا دو جهان از نظر فتاده مرا
  8. *زهره*

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    بر زمین ناید ز شادی پای ما چون گردباد تا لباس خاکساری در بر ما کرده‌اند
  9. *زهره*

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    نوبهارست و دل پر هوس و بادهٔ ناب حبذا روی نگار و لب کشت و سر آب صبح برخیز و بر گل به صبوحی بنشین چون به آواز خوش مرغ درآیی از خواب عیش نیکوست کسی را که تواند کردن ای توانای خردمند، چه داری؟ دریاب اگر آن زلف تو در بردن عقل از همه روی وی لب تو در غارت دین از همه باب...
  10. *زهره*

    غزل و قصیده

    ای غم عشق تو یار غار ما جز غمت خود کس نزیبد یار ما کار ما با غم حوالت کرده‌ای نی، به این‌ها برنیاید کارما در ازل جان دل به مهرت داد و این تا ابد مهریست بر رخسار ما ما همان اقرار اول می‌کنیم گر دو گیتی می‌کنند انکار ما ساقی، از رندان حریفی را بخوان تا به می بفروشد...
  11. *زهره*

    رباعی و دو بیتی

    ای باد حدیث من نهانش می‌گو سر دل من به صد زبانش می‌گو می‌گو نه بدانسان که ملالش گیرد می‌گو سخنی و در میانش می‌گو
  12. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    چشمت که فسون و رنگ می‌بازد از او افسوس که تیر جنگ می‌بارد از او بس زود ملول گشتی از همنفسان آه از دل تو که سنگ می‌بارد از او
  13. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم
  14. *زهره*

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    روزي، اتوبوس خلوتي در حال حرکت بود. پيرمردي با دسته گلي زيبا روي يکي از صندلي‏ها نشسته بود. مقابل او دخترکي جوان قرار داشت که بي‏نهايت شيفته زيبايي و شکوه دسته گل شده بود و لحظه‏اي از آن چشم برنميداشت. زمان پياده شدن پيرمرد فرا رسيد. قبل از توقف اتوبوس در ايستگاه، پيرمرد از جا برخواست، به...
  15. *زهره*

    مشاعرۀ سنّتی

    تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
  16. *زهره*

    شعر انگلیسی

    A Summer Afternoon by James Whitcomb Riley A Summer Afternoon by James Whitcomb Riley A Summer Afternoon A languid atmosphere, a lazy breeze, With labored respiration, moves the wheat From distant reaches, till the golden seas Break in crisp whispers at my feet. My book, neglected of...
  17. *زهره*

    غزل و قصیده

    طی شد زمان پیری و دل داغدار ماند صیقل شکست و آینه‌ام در غبار ماند چون ریشهٔ درخت که ماند به جای خویش شد زندگی و طول امل برقرار ماند خواهد گرفت دامن گل را به خون ما این آشیانه‌ای که ز ما یادگار ماند ناخن نزد کسی به دل سر به مهر ما این غنچه ناشکفته برین شاخسار ماند دست...
  18. *زهره*

    ممنون مرسی شما هم موفق باشی

    ممنون مرسی شما هم موفق باشی
  19. *زهره*

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    در شهري دور افتاده، خانواده فقيري زندگي ميکردند. مادر خانواده از اينکه پسر 5 ساله‏اشان مقداري پول براي خريد کاغذ کادوي طلايي رنگ مصرف کرده بود، ناراحت بود چون همان قدر پول هم به سختي به دست مي‏آمد. پسرک با کاغذ کادو يک جعبه را بسته بندي کرده و آن را زير درخت کريسمس گذاشته بود. صبح روز بعد،...
بالا