نتایح جستجو

  1. امیر افشار

    کوچه های تنهایی

    اتوبان، رودخانه‌ای غمگین است که مرا از تو دور می‌کند آب که از سرِ ما گذشت اما ماهی‌ها غرق نخواهند شد تنها در کنار اتوبان می‌ایستند و برای شیشه‌های بالا کشیده دست تکان می‌دهند تا از سرما یخ بزنند و روی آب بیایند تنها سنگ‌ها هستند که برای همیشه ته‌نشین خواهند شد … بغضم می‌ترکد از تو که دور می‌شوم...
  2. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    تیره آن دل که در او شمع محبت نبود دولت از مرغ همایون طلب و سایه او
  3. امیر افشار

    کوچه های تنهایی

    اگر تو روی نیمکتی این سوی دنیا تنها نشسته‌ای و همه آنچه نداری ، کسی است … شاید آن سوی دنیا روی نیمکتی دیگر کسی نشسته است که همه آنچه ندارد تویی … نیمکت‌های دنیا را چه بد چیده‌اند! …
  4. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    مکن یار مکن یار مرو ای مه عیار رخ فرخ خود را مپوشان به یکی بار
  5. امیر افشار

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    دل خوش به سکوتم
  6. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    همى تا این سخن باشد نهفته بدو بر ما بلا را چشم خفته
  7. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    دوست می‌دارم من این نالیدن دلسوز را تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را
  8. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
  9. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
  10. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند از گوشه‌ی بامی که پریدیم ، پریدیم
  11. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    سرتا به قدم تیغ دعاییم و تو غافل هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم
  12. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم
  13. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختم بی تو ای آرام جان یا ساختم یا سوختم
  14. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    تا ابد مست بیفتد چو من از ساغر عشق می پرستی که بود بیخبر از جام الست
  15. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    تا تو سر اندر آری صد راز سر برآری تا تو ببر درآئی صد دل ز جان برآید
  16. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    اي دل چو زمانه می‌کند غمناکت ناگه برود ز تن روان پاکت بر سبزه نشين و خوش بزي روزي چند زان پيش که سبزه بردمد از خاکت
  17. امیر افشار

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم ثمر شود
  18. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    ای وصالت آرزوی عاشقان وی خیالت پیش روی عاشقان
  19. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
  20. امیر افشار

    برای این یکی دیگه جا نبود؟

    اضافه نبود حیوون زیر دست و پا خفه شده یارو هم برای اینکه حروم نشه سرشو بریده و آویزونش کرده به خون روی سپر دقت کنید
بالا