نتایح جستجو

  1. امیر افشار

    به دنبـال خـدا نگـرد...

    شرمنده تمام دوستام که اظهار لطف کردن من تشکر ندارم
  2. امیر افشار

    به دنبـال خـدا نگـرد...

    اما متن ادبي بايد نزديك واقعيت باشه ، حتي استعاره هاش و كنايه هاش بايد بوي واقعيت بده نه آقا این حرفا چیه تاپیک آزاد هرچه دل تنگت می خواد بگو انتقاد کاملا آزاد است اما واقعا زندگی در نوازش یک حیوان بی گناه و بی پناهه در چشم بی پناه یک حیوون نحیفه
  3. امیر افشار

    به دنبـال خـدا نگـرد...

    به دنبـال خـدا نگـرد... خدا در جشنی که حیوانی قربانی می‌شود نیست خدا در بیشه‌ای که... شکارچی پرسه می‌زند نیست ...خدا در نگاه منتظر حیوانیست که از تو کَرَمی می‌جوید خدا در قلبی است که برای هر جانداری می‌تپد خدا در دستانیست که حیوانی را نوازش می‌کند خدا آنجاست. در جمع همه آفریده‌هایش الاغ...
  4. امیر افشار

    دل خوش به سکوتم

    دل خوش به سکوتم
  5. امیر افشار

    عکس:دخترک ناز اونی که باید خجالت بکشه تو نیستی،منم...

    خدا مادرتو برات نگهداره یکی بود که سراغتو بگیره و برات دل واپس باشه اما این طفلک چیه ؟
  6. امیر افشار

    کوچه های تنهایی

    گفتی: سالهای سرسبزی ِ صنوبر را، فدای فصل ِ سرد ِ فاصله‌مان نکن! من سکوت کردم! گفتی: یک پلک نزده، پرنده‌ی پندارم از بام ِ خیال تو خواهد پرید! من سکوت کردم! گفتی: هیچ ستاره‌ای، دستاویز ِ تو در این سقوط ِ بی‌سرانجامم نخواهد شد! من سکوت کردم! گفتی: دوری ِ دست‌ها و همکناری ِ دل‌ها، تنها راه ِ رها شدن...
  7. امیر افشار

    عکس:دخترک ناز اونی که باید خجالت بکشه تو نیستی،منم...

    اصلا بحث جبهه گیری نیست ما اینقدر جبهه گرفیم که الان تو خاک دشمنیم ! 1-آخه کدوم مادری اجازه میده تو این سرما بچه تو پل عابر پیاده مشق بنویسه ؟ 2- اون مادر الان کجا مرده ؟ 3- اگر بچه عادی بود دستشو نمی گرفن جلوی صورتش 4- من از اینا 1000 نفر دیدم بنظرت همشون برای تفریح میان گدایی 5- این بدبختا تیم...
  8. امیر افشار

    عکس:دخترک ناز اونی که باید خجالت بکشه تو نیستی،منم...

    دنیای زشتی داریم همش پر از فقر بدی و زشتی زیابیی های خیلی کم رنگ شدن دوستم من کودکان کار روسرچ کنی جوابت رو میگیری
  9. امیر افشار

    شورلت كامارو 2011 كروك

    دوست من مطمئنی کرووت هستش ؟؟؟ فکر کنم کامارو 2011 باشه ؟نه؟
  10. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    دردا که بپختیم در این سوز نهانی وان را خبر از آتش ما نیست که خامست
  11. امیر افشار

    کوچه های تنهایی

    یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد دل به امید صدایی که مگر در تو رسد ناله‌ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد سایه تا بازگرفتی ز چمن مرغ سحر آشیان در شکن طره شمشاد نکرد شاید ار پیک صبا از تو بیاموزد کار زان که چالاکتر از این حرکت باد نکرد کلک مشاطه صُنعش...
  12. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    از کیمیای مهر تو زر گشت روی من آری به یمن لطف شما خاک زر شود
  13. امیر افشار

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    شمع خودسوزی چو من در میان انجمن گاهی اگر آهی کشد دلها بسوزد من یکی آتش بجان مصلحت باشد همان با عشق خود تنها شوم تنها بسوزم من یکی مجنون دیگر در پی لیلای خویشم با یکی شوریده حال و در پی فردای خویشم
  14. امیر افشار

    کوچه های تنهایی

    حال که رسوا شده‌ام می‌روی واله و شیدا شده‌ام می‌روی حال که غیر از تو ندارم کسی وین همه تنها شده‌ام می‌روی حال که چون پیکر سوزان شمع شعله سراپا شده‌ام می‌روی حال که همراه خراباتیان همدم صهبا شده‌ام می‌روی حال که در وادی عشق و جنون وامق عذرا شده‌ام می‌روی حال که در بحر تماشای تو غرق تمنا شده‌ام...
  15. امیر افشار

    کوچه های تنهایی

    دلم برای كسی تنگ است كه آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد و گیسوان بلندش را به بادها می داد و دستهای سپیدش را به آب می بخشید دلم برای كسی تنگ است …
  16. امیر افشار

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    در شهر، دلبری که بخندد به ناز نیست عشقی که آتشم بزند بر نیاز نیست برق صفا نمانده به چشمان دلبران دیدار هست و دیده‌ی عاشق نواز نیست ساقی مریز باده که می‌دانم این شراب مرد افکن و تب آور و مینا گداز نیست رازیست بر لبم که نخواهم سرودنش مردیم از این که محرم دانای راز نیست مردم اگر چه قصه‌ی ما ساز...
  17. امیر افشار

    مشاعرۀ سنّتی

    ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نپسندی آن چه در مذهب ارباب طریقت نبود
  18. امیر افشار

    کوچه های تنهایی

    نمی‌دانم چه می‌خواهم خدایا به دنبال چه می‌گردم شب و روز چه می‌جوید نگاه خسته من چرا افسرده است این قلب پر سوز ز جمع آشنایان میگریزم به کنجی می‌خزم آرام و خاموش نگاهم غوطه ور در تیرگی‌ها به بیمار دل خود می‌دهم گوش گریزانم از این مردم که با من به ظاهر همدم و یکرنگ هستند ولی در باطن از فرط حقارت به...
  19. امیر افشار

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    نفس می‌زند موج نفس می‌زند موج ساحل نمی‌گیردش دست پس می‌زند موج . فغانی به فریاد رس می‌زند موج ! من آن رانده مانده بی‌شكیبم كه راهم به فریادرس بسته دست فغانم شكسته … زمین زیر پایم تهی می‌كند جای زمان در كنارم عبث می‌زند موج ! نه در من غزل می‌زند بال نه در دل هوس می‌زند موج . رها كن،...
  20. امیر افشار

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    همیشه من چنین مجنون نبودم ز عقل و عافیت بیرون نبودم چو تو عاقل بدم من نیز روزی چنین دیوانه و مفتون نبودم مثال دلبران صیاد بودم مثال دل میان خون نبودم در این بودم که...
بالا