گفتی: سالهای سرسبزی ِ صنوبر را،
فدای فصل ِ سرد ِ فاصلهمان نکن!
من سکوت کردم!
گفتی: یک پلک نزده،
پرندهی پندارم
از بام ِ خیال تو خواهد پرید!
من سکوت کردم!
گفتی: هیچ ستارهای،
دستاویز ِ تو در این سقوط ِ بیسرانجامم
نخواهد شد!
من سکوت کردم!
گفتی: دوری ِ دستها و همکناری ِ دلها،
تنها راه ِ رها شدن...