نتایح جستجو

دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟

دل من کودکی سبكسر بود خود ندانم چگونه رامش كرد او كه ميگفت دوستت دارم پس چرا زهر غم به جامش كرد

ای که با سلسله ی زلف دراز آمده ای .............. خبرت باد که دیوانه نواز آمده ای

صفحه 448.......آیه 52 تا 76 سوره صافات

ناگزیرم ازسفر بی سرو سامان چون باد ................ به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد............... وجودنازکت آزرده گزندمباد

دایم گل این بستان شاداب نمی‌ماند.............. دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

اظهار عجز پیش ستمگر نکن از آنک ............... اشک کباب موجب طغیان آتش است

محدود اشخاص قادرند عاشق شوند ... زیرا محدود اشخاص قادرند همه چیز را از دست بدهند. "کریستین بوبن"

من چشم ازو چگونه توانم نگاه داشت ............... کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم

دردبی عشقی زجانم برده طاقت ورنه من ............. داشتم آرام تا آرام جانی داشتم

یارب به کمند عشق پا بستم کن ............از دامن غیر خودتهی دستم کن

تبه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را...............چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانی را

آسمان بار امانت نتوانست کشید ............ قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند

وه که گر من بازبینم روی یار خویش را.................. تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم ................ دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا

زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق زندگی، فهم نفهمیدن هاست زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست...

دیگری جز تو مرا اینهمه آزار نکرد............. جز تو کس در نظر خلق مرا خوار نکرد

دل داه ام به یاری شوخی کشی نگاری..............مرضیه السجایا محموده الخصاپل

هر شیوه ی شیرینی که در ذهن می چشی یکی از راهکار ها را خط زده ای! معجزه به شکلی از در می آید که انتظارش را نداری . . . اطمینان کن و بگذر فکر نکن خیال نکن شاید خدا آنقدر ها هم خلاق نباشد!!