نتایح جستجو

دگر قمار محبت نمی برد دل من ............... که دست بردی از این بخت بدبیارم نیست

می گیریزی زمن و در طلبت بازهم کوشش باطل دارم

روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد...

تا چشم دل به طلعت آن ماه منظر است ........... طالع مگو که چشمه خورشید خاورست

توبه کردم که دگر می نخورم در همه عمر ........... بجز از امشب و فرداشب و شبهای دگر

:gol::smile:

صفحه 505.......آیه 21 تا 28 سوره احقاف

اللهم اشف کل مریض اللهم صل علی محمد و آل محمد

دنگ، دنگ لحظه ها می گذرد آنچه بگذشت، نمی آید باز قصه ای هست که هرگز دیگر نتواند شد آغاز...

تا تونگاه میکنی کار من آه کردنست .......... ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردنست

دل من كودکی سبكسر بود خود ندانم چگونه رامش كرد او كه ميگفت دوستت دارم پس چرا زهر غم به جامش كرد

در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است که رسولان همه از تابش آن خیره شدند پی گوهر باشید لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید...

در دل من چیزی است مثل یک بیشه نور مثل خواب دم صبح و چنان بی تابم که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت بروم تا سر کوه دورها آوایی است که مرا می خواند...

کوچ تا چند؟! مگر می شود از خویش گریخت ............. بال تنها غم غربت به پرستو ها داد

راه تقرب خدا در اسلام ، تعقل است نه تعبد. " دکتر علی شریعتی "

مادر همیشه در ته هر چیزی دنبال جای پای معصیتی می گردد و فکر می کند که باغچه را کفر یک گیاه آلوده کرده است

من نمی دانم که چرا می گويند: اسب حيوان نجيبی است، کبوتر زيباست و چرا در قفس هيچ کسی کرکس نيست! گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد! چشم‌ها را بايد شست جوردیگر باید دید...

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند ............ خواجه آنست که باشد غم خدمتکارش

فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست ........... دلبری خوب است اما دلربایی بهتر است

دل رام دستت شد ولی بر وی میفشان آستین ............ ترسم که ناگه رم دهی این مرغ دست آموز را