نتایح جستجو

  1. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  2. eksir

    يا به عبارتي همه عمر دير رسيديم

    يا به عبارتي همه عمر دير رسيديم
  3. eksir

    عليك سلام ...كمي دير رسيدم

    عليك سلام ...كمي دير رسيدم
  4. eksir

    باران

    مي توان درباره گل حرف زد صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد چكه چكه مثل باران راز گفت با دو قطره ، صد هزاران راز گفت
  5. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    شگفتا بي سر و ساماني عشق! به روي نيزه سرگرداني عشق! ز دست عشق عالم در هياهوست تمام فتنه ها زير سر اوست
  6. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    دست عشق از دامن دل دور باد! می توان آیا به دل دستور داد؟ می توان آیا به دریا حکم کرد که دلت را یادی از ساحل مباد؟ موج را آیا توان فرمود: ایست! باد را فرمود: باید ایستاد؟ آنکه دستور زبان عشق را بی گزاره در نهاد ما نهاد خوب می دانست تیغ تیز را در کف مستی نمی بایست داد
  7. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟ شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟ پر می‌زند دلم به هوای غزل، ولی گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟
  8. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    مردن چه قدر حوصله می خواهد بی آنکه در سراسر عمرت یک روز ، یک نفس بی حس مرگ زیسته باشی !
  9. eksir

    شعر نو

    این روزها که می گذرد ، هر روز احساس می کنم که کسی در باد فریاد می زند احساس می کنم که مرا از عمق جاده های مه آلود یک آشنای دور صدا می زند آهنگ آشنای صدای او مثل عبور نور مثل عبور نوروز مثل صدای آمدن روز است آن روز ناگزیر که می آید روزی که عابران خمیده یک لحظه وقت داشته باشند تا...
  10. eksir

    مشاعره ی دخترانه و پسرانه میدونی چیه؟......

    چنان گفتم غزل در خوبی رعنا غزال خود که گر بر سنگ بسرایم از آن تحسین شود پیدا
  11. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    صفائي بود ديشب با خيالت خلوت ما را ولي من باز پنهانی، ترا هم آرزو كردم
  12. eksir

    شعرهای تنهایی و مرگ

    پیش از آنکه آخرین نفس را برآرم پیش از آنکه پرده فرو افتد پیش از پژمردن آخرین گل برآنم که زندگی کنم بر آنم که عشق بورزم برآنم که باشم . آنگاه مرگ می تواند فراز آید. آنگاه می توانم به راه افتم . آنگاه می توانم بگویم که زندگی کرده ام.
  13. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت روزی که کمترین سرود بوسه است. و هر انسان برای هر انسان برادری است.
  14. eksir

    شعر نو

    ميان ماندن و رفتن حكايتي كرديم كه آشكارا در پرده كنايت رفت مجال ما همه اين تنگمايه بود و دريغ كه مايه خود همه در وجه اين حكايت رفت
  15. eksir

    رباعی و دو بیتی

    چون حال بدم در نظر دوست نکوست دشمن ز جفا گو ز تنم برکن پوست چون دشمن بیرحم فرستادهٔ اوست بدعهدم اگر ندارم این دشمن دوست
  16. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    بیا تا برات بگم آسمون سیاه شده دیگه هر پنجره ای به دیواری واشده بیاتا برات بگم گل تو گلدون خشکیده دست سردم تاحالا دست گرمی ندیده
  17. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    گفتم: - «اين باغ ار گل سرخ بهاران بايدش؟ ...» گفت: - «صبرى تا كران روزگاران بايدش تازيانه رعد و نيزه آذرخشان نيز هست، گر نسيم و بوسه هاى نرم باران بايدش...» گفتم: - «آن قربانيان یار، آن گل هاى سرخ؟ ....» گفت: - «آرى....» ناگهانش گريه آرامش ربود؛ وز پى خاموشى توفانيش گفت:- «اگر در...
  18. eksir

    مشاعره با سخنان بزرگان

    شجاعت داشته باش تا با حقيقت رو به رو شوي
  19. eksir

    باران

    باران !‌ سرود دیگری سر کن من نیز می دانم که در این سوگ یاران را یارای خاموشی گزیدن نیست اما تو می دانی که در این شب دیوارهای خسته را تاب شنیدن نیست
  20. eksir

    **مشاعره با اشعار سهراب سپهری**

    من به آنان گفتم : آفتابی لب درگاه شماست که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد. و به آنان گفتم : سنگ آرایش کوهستان نیست همچنانی که فلز ، زیوری نیست به اندام کنلگ .
بالا