نتایح جستجو

  1. پیرجو

    قوانین تالارهای فنی مهندسی

    با سلام خدمت شما کاربران گرامی، با توجه به حجم زیاد تاپیک ها و زیاد بودن تعداد درخواست های کاربران مجبور به ایجاد یک سری قوانین در تالارهای فنی مهندسی شدیم. امیدواریم که با رعایت قوانین نتیجه بهتر و سریع تری جهت دریافت پاسخ های خود در این تالارها داشته باشید. قوانین تالارهای فنی مهندسی 1-...
  2. پیرجو

    باز تو می خوای شر درست کنی؟ :D حالا چی هست؟ :D

    باز تو می خوای شر درست کنی؟ :D حالا چی هست؟ :D
  3. پیرجو

    درخواست تغيير نام كاربري

    به ادمین سایت مراجعه فرمایید. نام کاربری mari_619 به mari619 تغییر یافت. نام کاربری sayah archi به sayyah archi تغییر یافت.
  4. پیرجو

    درخواست تغيير نام كاربري

    نام کاربری Ardalan Club به Ardalan Off تغییر یافت. نام کاربری الناز غنیمت به elnaz-ghanimat تغییر یافت. نام کاربری sepidi به Soofia تغییر یافت. شما تا شش ماه مجاز به تغییر نام کاربری خود نیستید. نام کاربری درخواستی در سایت موجود می باشد. http://www.www.www.iran-eng.ir/member.php?do=getinfo&u=101187
  5. پیرجو

    تو خودت اصل حکایتی...:D ولی دیگه نمیتونی بیایی دیر اومدی...قفلید...

    تو خودت اصل حکایتی...:D ولی دیگه نمیتونی بیایی دیر اومدی...قفلید...
  6. پیرجو

    سلام گلاب جان، قوانین قوانینه و من هم باید ازش پیروی کنم در هر صورت عذرخواهی بنده رو بپذیرید.

    سلام گلاب جان، قوانین قوانینه و من هم باید ازش پیروی کنم در هر صورت عذرخواهی بنده رو بپذیرید.
  7. پیرجو

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    Sina_r با دختری زيبا در تهران بزرگ دوستی کرد و وقتي نام وی را بپرسيد دخترک گفت : نام من حماره. سینا گفت : اين نام را عوض کن چون حمار يعني خر و اسم درستي نباشد. دخترک نامش را عوض کرد و بگذاشت قاطر ! سینا گفت : اين دفعه نام تو از اول بهتر شده ولي هنوز از طويله خارج نشدي...
  8. پیرجو

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    دستور ماست مالی کردن را چه کسی صادر کرد؟! دستور ماست مالی کردن را چه کسی صادر کرد؟! عبارت مثلی "ماست مالی کردن" به عقیده استاد محمد علی جمال زاده در کتاب فرهنگ لغات عامیانه یعنی: "امری که ممکن است موجب مرافعه و نزاع شود لاپوشانی کردن و آن را مورد توجیه و تأویل قرار دادن، رفع و رجوع کردن، سر و...
  9. پیرجو

    پای همتون رو می کشم وسط...:D

    پای همتون رو می کشم وسط...:D
  10. پیرجو

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showpost.php?p=1360969&postcount=26

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showpost.php?p=1360969&postcount=26
  11. پیرجو

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    پاداش ادمین پاداش ادمین یکی از مدیران ادمین (آرچی)، پیرجو را در گوشۀ خرابه ای از باشگاه بدید و گفت: “چرا اینجا نشسته ای؟ برخیز و نزد ادمین برو که به هر دیوانه، پنج درم پاداش می دهد.” پیرجو بخندید و گفت: “اگر راست می گویی، تو برو که به تو ده درم خواهد داد، چرا که دیوانگی تو دو برابر دیگران است.”
  12. پیرجو

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showpost.php?p=1360969&postcount=26 و...

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showpost.php?p=1360969&postcount=26 و http://www.www.www.iran-eng.ir/showpost.php?p=1360980&postcount=27
  13. پیرجو

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    انتخاب انتخاب جنگی سخت میان دو لشکر در گرفته بود. یکی از سپاهیان لشکری سویل بوی بود که در حال شکست بود، رو به فرار نهاد.... گفتند: “کجا می گریزی، نامرد!!” گفت: “اگر بگویند فلانی از میدان جنگ گریخت لعنت الله، مرا خوشتر از آن است که بگویند فلانی کشته شد رحمت الله.”
  14. پیرجو

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    گناه کار گناه کار آورده اند که دومان خری داشت که هیلیش آن را بدزدید. دومان هم حیران و سرگردان از این و آن سراغ خر را می گرفت. یکی گفت: “گناه تو بود که خر را خود نبسته بودی.” دیگری (سویل بوی) گفت: “گناه غلام تو بود، که در طویله را باز گذاشته بود.” دومان که درمانده شده بود، گفت : “راستی که همۀ...
  15. پیرجو

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showpost.php?p=1360943&postcount=25

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showpost.php?p=1360943&postcount=25
  16. پیرجو

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    دم بریده دم بریده اورده اند روزی دم بریده باشگاه مهندسان( Sharif_) به سفر ميرود و به محض ورود به اتاق هتل، متوجه ميشود که هتل به کامپيوتر مجهز است . تصميم ميگيرد به همسرش ايميل بزند. نامه را مي نويسد اما در تايپ آدرس دچار اشتباه مي شود و بدون ان که متوجه شود نامه را مي فرستد . در اين حال در...
  17. پیرجو

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    پیشى گرفتن در بخل ورزى پیشى گرفتن در بخل ورزى سه نفر بخیل( kachal63,nasimkhordad, negar1213 ) پیش هم نشسته بودند. یکى از آنها پرسید: تو چه اندازه بخیلى؟negar1213 گفت: من به اندازه اى بخیلم که اگر سفره اى پهن باشد و در حال ناهار خوردن کسى برسد، سفره را جمع مى کنم تا مبادا به او بگویم بسم الله و...
  18. پیرجو

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    ایثار در انبار ایثار در انبار فانوس تنهایی خرقه اى به پیرجو داده و خبر آن به گوش پدرش رسید. پدر او را سرزنش کرد. پسر گفت: در کتابى خوانده بودم که هر کس بزرگى مى خواهد، باید هر چه دارد، ایثار کند. براى همین، من آن خرقه را ایثار کردم. پدر گفت: اى ابله! لفظ ایثار را غلط خوانده اى. بزرگان گفته اند...
  19. پیرجو

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showpost.php?p=1360826&postcount=22

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showpost.php?p=1360826&postcount=22
  20. پیرجو

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    آبجی معمار داشت نان و عسل مى خورد که رها داخل شد، آبجی معمار زود نان را برداشت و زیر چادر خود پنهان کرد. رها دستش را براى عسل دراز کرد. آبجی معمار گفت: مى خواهى عسل بدون نان بخورى؟ والله، اى خواهر از خوردن عسل دلت مى سوزد. رها گفت: دروغ مى گویى، دل تو مى سوزد، نه دل من....
بالا