نتایح جستجو

  1. *زهره*

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    اولین شعرش که چاپ شد پدرش یک دو چرخه آورد . دومین شعر که چاپ شد پلیس پدرش را برد .
  2. *زهره*

    الان دیگه فایده نداره استاد من نمیدونم اینا بزرگ شن میخوان چیکار کنن واسمون که ما انقد جون میدیم...

    الان دیگه فایده نداره استاد من نمیدونم اینا بزرگ شن میخوان چیکار کنن واسمون که ما انقد جون میدیم واسشون. جووونم ازش میپرسن زهره کیه؟ میگه: عمه آی این عمه فداش شه
  3. *زهره*

    داستان هاي كوتاه

    * يورگن بکر * ملاقات اداري * يورگن بکر * ملاقات اداري نگهبان گفت : البته اگر در موسسه ما کار مي کنيد طبيعي است که مي توانيد وارد شويد اما بايد قبلا کارت شناسايي خود را ارائه کنيد يوهان آهي کشيد و گفت: اما شما که مرا خوب مي شناسيد البته که مي...
  4. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    نا خوانده ميهمان اينک ز گرد راه رسيده است و از قضا دسته کليد مادر من گمشده است باز در خانه هاي و هوي است نه گل به روي ميز نه خاک و خل ز درگه و ديوار روفته است در گنجه مانده شربت و نقل و گلابدان قفل است گنجه ها هر کس به حاجتي بگرفته راه...
  5. *زهره*

    کدوم تعطیلات؟ نکنه بعد از تابستون؟؟؟ ما که بابت اولین بغل 250 تومن نقد دادیم بهش.شما که باید...

    کدوم تعطیلات؟ نکنه بعد از تابستون؟؟؟ ما که بابت اولین بغل 250 تومن نقد دادیم بهش.شما که باید بیشتر خرج کنین آقا. من تازه ریشم نداشتم!!!
  6. *زهره*

    شعر نو

    تو چه خوش مي خندي تو چه آسان و چه راحت مي خندي اي مرد تو چنان مي خندي که من آن کرم زده دندان را در دهنت مي بينم هم چنين مي بينم که تکان مي دهدت خنده بگسسته عنان و تنت با همه فربهيش ميلرزد اي به هر آينه افتاده و تکرار شده دو شده ده شده صد نهصد...
  7. *زهره*

    تو پروف افی چیکار میکنی آخه؟

    تو پروف افی چیکار میکنی آخه؟
  8. *زهره*

    عکساشو نیاوردی؟؟

    عکساشو نیاوردی؟؟
  9. *زهره*

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    یک خانم 45 ساله که یک حملهء قلبی داشت و در بیمارستان بستری بود . در اتاق جراحی که کم مونده بود مرگ را تجربه کند خدا رو دید و پرسید آیا وقت من تمام است؟ خدا گفت:نه شما 43 سال و 2 ماه و 8 روز دیگه عمر می کنید. در وقت مرخصی خانم تصمیم گرفت در بیمارستان بماند و عملهای زیر را انجام دهد کشیدن...
  10. *زهره*

    سلام عمو جان مرسی خوبین شما؟

    سلام عمو جان مرسی خوبین شما؟
  11. *زهره*

    فعالیت فعلی: دیدن تاپیک یه عکس عجییییب

    فعالیت فعلی: دیدن تاپیک یه عکس عجییییب
  12. *زهره*

    قلبون شکلت بشم عکستو گذاشتی که همه ببیننت؟بهد بیان بدزدنت ازم؟

    قلبون شکلت بشم عکستو گذاشتی که همه ببیننت؟بهد بیان بدزدنت ازم؟
  13. *زهره*

    مظلوم شدی آخه من برم ناهار بای بای

    مظلوم شدی آخه من برم ناهار بای بای
  14. *زهره*

    آخییییییی بعد از ظهر هم که باید بری ولایت دانشگاه آزادیا

    آخییییییی بعد از ظهر هم که باید بری ولایت دانشگاه آزادیا
  15. *زهره*

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    داستان از این قرار بود که خلیفه بعد از انتقال پایتخت به بغداد تصمیم گرفت برای دفاع از این شهر دور اونو دیوار بکشه . اما دلش نمی خواست پول ساختن دیوارو از جیب خودش بده . بنابر این تصمیم خاصی اتخاذ کرد . اون در شهر اعلام کرد که قراره سرشماری بشه و هر کس به تعداد اعضای خانواده یک سکه نقره...
  16. *زهره*

    fiction and short story

    Rikki-Tikki-Tavi from The Jungle Book BY RUDYARD KIPLING Rikki-Tikki-Tavi from The Jungle Book BY RUDYARD KIPLING What is the use of running away? I am sure to catch you. Little fool, look at me!" Darzee's wife knew better than to do that, for a bird who looks at a snake's eyes gets so...
  17. *زهره*

    fiction and short story

    Rikki-Tikki-Tavi from The Jungle Book BY RUDYARD KIPLING Rikki-Tikki-Tavi from The Jungle Book BY RUDYARD KIPLING "Those who kill snakes get killed by snakes," said Chuchundra, more sorrowfully than ever. "And how am I to be sure that Nag won't mistake me for you some dark night?" "There's...
  18. *زهره*

    fiction and short story

    Rikki-Tikki-Tavi from The Jungle Book BY RUDYARD KIPLING Rikki-Tikki-Tavi from The Jungle Book BY RUDYARD KIPLING "Rikki-Tikki-Tavi" At the hole where he went in Red-Eye called to Wrinkle-Skin. Hear what little Red-Eye saith: "Nag, come up and dance with death!" Eye to eye and head to head...
  19. *زهره*

    تو کجا بودی؟

    تو کجا بودی؟
بالا