نتایح جستجو

  1. *زهره*

    واقعااا راس گفتی

    واقعااا راس گفتی
  2. *زهره*

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    سکوی مقابل فرش فروشی پاتوق او و دوستانش بود ... خاطرات شیرین آن روزها را فراموش نمی کند غروب یکی از روزها دختر کوچکی مقابل سکو زمین خورد ، به سرعت او را بلند کرد و برای اینکه جلوی گریه اش را بگیرد به او یک آدامس داد ... از آن روز به بعد گاهی برای گرفتن آدامس نزد او می آمد ... چند روز پیش پس...
  3. *زهره*

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    ....................
  4. *زهره*

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    بیخیال مهم نیس
  5. *زهره*

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    فک کنم افسون یکم....منو نبینه اینجا بهتره من از تالار میرم یه تالار دیگه یه جا پیدا کردم خبرت میکنم
  6. *زهره*

    الهی قربونش برم اول اخم میکنه بعد میزنه زیر خنده

    الهی قربونش برم اول اخم میکنه بعد میزنه زیر خنده
  7. *زهره*

    آره اینم یاد گرفته بگه نمی خوام انقد بانمک میشه که نگووو

    آره اینم یاد گرفته بگه نمی خوام انقد بانمک میشه که نگووو
  8. *زهره*

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    بوووووووو از کی تاحالا شهر ما گرمه؟ شهر خودتون چقد گرمه
  9. *زهره*

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    آفرین میخواستم ببینم بلتی یا نه!! آره رفته تو بوفه چه خبر؟
  10. *زهره*

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    یادم نبود حالا یه روز دیگه که اومدی اینو ببین
  11. *زهره*

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    :love: اوهوم آبرنگه:w16::w16: میگمااا این چه گیاهیست؟
  12. *زهره*

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    ببین اینو خودم کشیدم:)
  13. *زهره*

    شعر نو

    پرپر زنان ز روي گل و بوته مي پريد پروانه سفيد شبنم ز جام سبزه و گلبرگ مي چشيد پروانه سفيد بر هر چه مي نشست از آن زود مي رميد پروانه سفيد کوتاه مي گرفت دم ديد و بازديد پروانه سفيد افسوس بس نماند و شد از ديده ناپديد پروانه سفيد
  14. *زهره*

    کوچه های تنهایی

    آي نيما نفس دريايي چه خوش آوردي از سينه خروش و چه بس نادره ها گفتي نغز که از آن جمله يکي سخن از يک شب و آوايي با هيبت دريا کردي که به شب خواب تو را مي روبيد شب همه شب به جدار دل تو مي کوبيد ياد کردي چه خوش از شبخوانان...
  15. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    با عبور از خط ويرانه مرز تو وطن ما به جغرافي جان وسعت دنيا داديم خيل درناها بوديم و به يک سير بلند تن آواره به تاريکي شب ها داديم نه همه وحشت جان بود درين کوچ سياه بر پر و بال بسي بار خطا مي برديم داده ديروز ز...
  16. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    دلدار ز خواب ناز برخاسته است چون پيکر صبح قامت آراسته است برخاستنش روز نوي کرده بلند غافل که ز عمر من شبي کاسته است
  17. *زهره*

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    آزادي در من چرا زبان نگشودي با منچرا نيامدي ننشستي درين سرا ؟ آخر چرا چرا آن بذر سبز را به دفترم نفشاندي ؟ اي خشنوا چرا يکبار سر ندادي آوازي در بزم تلخ ما ؟ هر روز هر کجا در چارسوي کشور دنيا نقشي ز خويش مي زني و جلو...
  18. *زهره*

    داستان هاي كوتاه

    # سميرا تهراني # من # سميرا تهراني # من روبرويم که مي نشيني ؛ نگاه که مي کني؛ چشمانت ؛ خستگي تمام اين سالها را از تنم به در مي کند... برايت چاي مي ريزم ؛دقيقه اي کنارت مي نشينم ؛هميشه حرفي هست براي گفتن ؛و هميشه هم توآغازگر هستي؛در ميان کلمات خود را رها مي کنم ؛اصلا خود کلمه مي شوم؛مي آيم به...
بالا