نتایح جستجو

نقش عشق و آرزو از چهره‌ی دل شسته بود عکس شیدایی در آن آیینه‌ی سیما نبود لب همان لب بود اما بوسه‌اش گرمی نداشت دل همان دل بود اما مست و بی‌پروا نبود

خدایا دستهاي خسته ام را بگير میدانم ڪه بنده خوبي نیستم ... اما شڪ ندارم ڪه تو خداي خوبي هستي

[IMG]

غـــريـب ... يعنـــےڪســــےڪــہ تنـــــها پنـــاہ خستـــگے هايــــش ، همیـن ڪلمـات پــُـــر از بغـضـــــند

بچه ک بودیم، بستنی هایمان راگاز میزدند غوغا به پامیکردیم....! چه بیهوده بزرگ شدیم، روحمان راگاز میزنند اما... فقط لبخند میزنیم.....

من و خیلی از دخترها ، جز دختران معمولی هستیم. برای ما از اول سخت بود با کفشِ پاشنه بلند مسیرهای طولانی را راه برویم و جیکمان از پا درد در نیاید. ما از همان اول دنبال کفش اسپرت بودیم که بتوان با آن،ساعت ها در شهر، قدم زد ، دوید و بی توجه به کج شدن روسری، شاد بود. ما مشتاق صحبت با مردها نبودیم.به...

باورش سخت است فکر کردن به این جمله: تا وقتی که حالش را نپرسی سراغش را نگیری، پیامی ندهی، زنگی نزنی، از تو یادی نخواهد کرد و سراغت را نخواهد گرفت...! اینکه همیشه به یادشان باشی تا یادت کنند، سخت است. اینکه همیشه باید اول «تو» پیشقدم شوی و پیامی بدهی،بپرسی: _کجایی؟ _خوبی؟...

در کویر حیاتم با بار سنگین این غم آواره ای بی پناهم نفرین بر این زندگی

تاریکم و از طلوع ترسی دارم مغرورم و از خضوع ترسی دارم دلگیر غروب جمعه ای هستم که از شنبه و از شروع ترسی دارم

گاهي پر از حرفي و سکوت ميکني ... گاهي پر از بغضي و مجبور به تظاهر به خوب بودن ميکني... گاهي دلت بي قراري ميکند وتو سعي ميکني خود ت رو بي تفاوت نشان بدي ... گاهي دلت تنگ کسي ميشود و تو نمي تواني به سراغش بروي .... گاهي چيز هايي را مي خواهي که هيچ وقت نمي تواني داشته باشي .... گاهي پر...

دکتر پای نسخه ام بنویس “ممنوع ملاقات” بگذار تنهاییم دلیل پزشکی داشته باشد . . .

احساس رقابت احساس حقارت است. بگذار که هزار تیرانداز به روی یک پرنده تیر بیاندازند. من از آنکه دو انگشت بر او باشد انگشت برمیدارم . رقیب یک آزمایشگر حقیر بیشتر نیست. بگذار آنچه از دست رفتنی است از دست برود ، تو در قلب یک انتظار خواهی پوسید . من این را بارها تکرار کرده ام...ما در روزگاری...

بعضی وقت ها عکس پروفایل چیزی بیشتر از یک عکس پروفایل عادی است... حال خوب و بد آدم ها را میشود از روی عکس پروفایلشان احساس کرد. خستگی٫ دل مردگی ٫شادی و خوشبختی ادم ها توی عکس پروفایلشان موج میزند. کافیست لیست دوستانت را نگاه کنی تا بفهمی حال کدام دوستت خوب است و روبراه و حال کدام بد است و...

عصر دلتنگی اینست که... در بهار باشی و اردیبهشت از دستت برود و تو هیچ ندانی که خرداد آذرخش فاصله های دلگیریست که بهار جانم را به تپش رفتن وا می دارد...

امان از دست عاشق های نا بلد... این ها موجوداتی بسیار خطرناک هستند... عاشق های نا بلد در چشم هم زدنی معشوقه خود را تبدیل به یک زن غر غروی زشت بی فکر میکنند... و این اتفاق خیلی ساده و نا دانسته خواهد افتاد... عاشقی که برای معشوق وقت کافی ندارد تمام فکر او را درگیر نبودش میکند او را...

منم ممنون دوستم:redface:

حالا که فهم ِجمعه های در تو بایگانی شده به توجیهِ جنونِ من نمی رسد، یک میدان ِ مین در زیر پای شعرم تجویز می کنم تا زبان غلاف کرده باشم از ستایشِ عشقی که هر غروبِ جمعه یک تارِ مو از سر شاه بیتش کم می شود.. آخرش، قبلاً اتفاق افتاده.. تو عذرِ شاعر را خواهی خواست تا کسب و کار...

باید از سمت خدا معجزه نازل بشود تادلم ‚باز دلم٫باز دلم٫ دل بشود. . . . خدایا منتظر معجزه ام

حتی وقتی باران نمیبارد،حتی وقتی عصر دلگیر جمعه نیست، آدم دلتنگ میشود هراز چند گاهی...کاش یک آدم خوب، از آنها که خدا به حرمت حرفشان زمین و زمان را به هم میدوزد امشب دعا کند برای دل تنگمان، برای دلتنگی هایمان...

ارزش بعضي چيزا، با به زبون آوردنش از بين مي ره... اين آخرِ بدبخت بودنه كه به كسي بگي، گاهي حالم رو بپرس. هميشه ديدن يه پيام ناگهاني، شنيدن يه سلام بي هوا، از آدمي كه انتظارش رو مي كشي، مي تونه حال و روزت رو عوض كنه. گاهي آدم، خودش رو گم و گور مي كنه، فقط به اين اميد كه يه...