یه موقع هایی آدم خسته میشه...
نه از دوستش, نه از دشمنش, نه از حرفای صدتا یه غاز مد شده بین مردم, نه از
قضاوت های مسخره بقیه...
یه موقع هایی ادم از خودش خسته میشه...
از نقابی ک تمام روز رو صورتشه...
نقابی ک فقط شبا, فقط زمانی ک مطمعنی همه خوابیدن, چراغا خاموشه و هیچ کس نیس
ک...