نتایح جستجو

  1. ک

    صادق هدایت

    به به! چه خوب کردي با کتاب‌هاي هدايت بر رونق و تنوع مطالب تالار افزودي ارغوان...:gol: اميدوارم باز هم چيزي در آستين داشته باشي. به گمان خودم به جز نقل کتاب‌هايش: شخصيت‌شناسي خود هدايت، و تحليل کوتاهي از داستان‌هايش و اشاره به نظرهاي جنجالي و مختلف درباره بوف کور. (فعلا در امتياز دادن به درد خيلي...
  2. ک

    شازده کوچولو

    طرح مقدمه‌اي کلي طرح مقدمه‌اي کلي من براي ورود به داستان و روايت‌گرداني‌اش از جانب خودم، هيچ عجله‌اي ندارم. مطالبي که مي‌آورم اگرچه شايد خشک و خارج از حوصله‌ي بعضي از مخاطبان عجول باشد، اما به نظر خودم لازم است. پس پيش از روايت‏گرداني اجزاء كتاب، معتقدم نخست بايد نگاهي از بيرون به داستان...
  3. ک

    شازده کوچولو

    دعوت‌نامه دعوت‌نامه دوست گرامي! شما که اين کتاب را نخوانده‌اي و تنها کارتونش را ديده‌اي، حتما با ما همراه باش و همين‌جا بخوان. مطمئن باش، هيچ اثر برگردانده‌ شده‌اي از قبيل فيلم يا کارتون، جاي خود کتابش را تا به‌حال پر نکرده است که چه بسا بدل مشابهي را به تو ارائه داده‌است تا امروز به مجاز و با...
  4. ک

    شازده کوچولو

    شازده کوچولو ساکن سياره کوچکي به اندازه‌ي يک خانه‌ي معمولي است و در آن‌جا گل بي‌همتايي دارد که مايه‌ي همه‌ي عواطف و دل‌خوشي‌ها و رنج‌هاي اوست. خواننده اندک اندک با سرگذشت اين موجود کوچولوي دوست‌داشتني آشنا مي‌شود و پي مي‌برد که چرا او روزي تصميم به ترک وطن مي‌گيرد و پس از عبور از شش سياره به...
  5. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا اميد وصال تو زنده مي‌دارد و گرنه هر دمم از هجر توست بيم هلاک نفس نفس اگر از باد نشنوم بويت زمان زمان چو گل از غم کنم گريبان چاک
  6. ک

    تامل در داستانهای قرآن

    مرا ياد جمله‌اي از محمد(ص) انداختي: هر کسي خدا را مثل خود فرض مي‌کند! اگر مورچه‌اي خدا را مجسم کند، کسي مثل خودش، شش دست و پا را مجسم مي‌کند (نقل به مضمون) عزيزم، با اين مقدمه - و نفخت فيه من روحي (حجر، 29؛ ص، 72)- که منسب ما به روح الهي هستيم، نه مي‌توان بگوييم کاملا مثل خدا هستيم، نه مي‌توان...
  7. ک

    تامل در داستانهای قرآن

    دوست عزيزم، از آشنايي با تو خوشبختم! مطلب سودمندي را انتخاب کرده‌اي! با تو همراهم... براي گرمي بخشيدن به بحث زيبايت، چند پرسش مطرح مي‌کنم. اميدوارم باعث حضور گرم بقيه دوستان و رونق اين تاپيک بشود: نخست: داستان آدم و حوا، عيني و واقعي است، يا تمثيلي و نمادين از انسان نوعي؟ دوم: چه عيني، چه...
  8. ک

    تامل در داستانهای قرآن

    دوست عزيزم، از آشنايي با تو خوشبختم! مطلب سودمندي را انتخاب کرده‌اي! با تو همراهم... براي گرمي بخشيدن به بحث زيبايت، چند پرسش مطرح مي‌کنم. اميدوارم باعث حضور گرم بقيه دوستان و رونق اين مطلب نيکو بشود: نخست: داستان آدم و حوا، عيني و واقعي است، يا تمثيلي و نمادين از انسان نوعي؟ دوم: چه عيني، چه...
  9. ک

    بنی اسرائیل از نسل پیامبران بزرگ

    من هم از تلاش شما سپاس‌گزارم! اما به راستي با بحث خون و نژاد مشکل دارم. در گذر زمان بيشتر خواهي فهميد. به خصوص وقتي با نوشته‌اي "سيادت" را در جامعه‌ي اسلامي به نقد کشيدم. آن‌چه باعث برتري انساني يا قومي بر ديگران مي‌شود، به اعتقاد من: فقط "عمل" است، نه نژاد و نام نيک پدران. إن اکرمکم عندالله...
  10. ک

    بنی اسرائیل از نسل پیامبران بزرگ

    دوست عزيزم! چه سود؟ گيرم که کسي پسر نوح باشد! يا "قوم"اي از نسل پيامبران بزرگ...! به نظر تو، "خون" شرافت مي‌آورد؟ تکليف کساني که از اين نسل نيستند چه مي‌شود؟ :gol:
  11. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    ز دو ديده خون فشانم ز غمت شب جدايي چه کنم که هست اين‌ها گل باغ آشنايي مژه‌ها و چشم يارم به نظر چنان نمايد که ميان سنبلستان چرد آهوي ختايي سر برگ گل ندارم! به چه رو روم به گلشن که شنيده‌ام ز گل‌ها همه بوي بي‌وفايي؟ به کدام مذهب است اين؟ به کدام ملت است اين؟ که کشند عاشقي را، که تو عاشقم چرايي؟!
  12. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    درد تو سرشت توست، درمان ز که خواهي جست؟ تو دام خودي اي دل تا چون برهانندت از بزم سيه‌دستان هرگز قدحي مستان زهر است اگر آبي در کام چکانندت در گردنت از هر سو پيچيده غمي گيسو تا در شب سرگردان هر سو بکشانندت
  13. ک

    نجات خدا!

    از جانب خودم، خيرمقدم مي‌گويم! علت اين جبر و ناچاري را بگو: چرا روزي ناچار دست به تخريبش مي‌زند؟ :gol:
  14. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    دي از تو چنان بدم که گل از بستان امروز چنانم و چنان‌تر ز چنان من چون نزنم دست که پابند مني چون پاي نکوبم که تويي دست‌زنان
  15. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    روي تو کس نديد و هزارت رقيب هست در غنچه‌اي هنوز و صدت عندليب هست گر آمدم به کوي تو چندان غريب نيست چون من در آن ديار هزاران غريب هست! :gol:
  16. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    ايام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد ساقي به دور باده‌ي گلگون شتاب کن بوي بنفشه بشنو و زلف نگار گير بنگر به رنگ لاله و عزم شراب کن
  17. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    من آن ابرم که مي‌خواهد ببارد دل تنگم هواي گريه دارد دل تنگم غريب اين در و دشت نمي‌دانم کجا سر مي‌گذارد...
  18. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    تمامي الفاظ جهان را در اختيار داشتيم و آن نگفتيم كه به كار آيد چرا كه تنها يك سخن يك سخن در ميانه نبود: آزادي! ما نگفتيم تو تصويرش كن! «شاملو» :gol:
  19. ک

    حسین وارث خوبان

    در درون انسان، دو قطب خوبی و بدی حضور دارد. غلبه هرکدام از این دو، حضور انسان را در دو جبهه خیر و شر رقم می‌زند. برای همین است که تاریخ انسان تا به الان صحنه تقابل خوبان و بدان بوده است. عاشورا اما صحنه ای دیگر است: بزرگ‌ترین تجلی رو در رویی این دو سپاه است، انگار تمام خوبی‌هایی که آدمیان فرصت...
  20. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    آن ذره که جز همدم خورشيد نشد بر نقد زد و سخره‌ي اميد نشد عشقت به کدام در افتاد که زود از باد تو رقصان چو سر بيد نشد (از خود ملولم که از ديو و ددم!) :gol:
بالا