نتایح جستجو

  1. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    مرسی.لطف داری.خیلی خوشحالم می کنید.آره.اسم خواهرزاده ام هم فاطمه زهراست.
  2. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    کدوم مقطع زاهدان بودید؟خوشحال میشم شما هم خاطره های خودتون بگید.:gol:
  3. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    گلزار شهدای زاهدان تازه از شمال برگشته بودم.روزهای اول برگشت از خونه تحملش تو خوابگاه سخته.آدم هوایی میشه.اون روز پنجشنبه بود.صبح رسیدم زاهدان.تا ظهر استراحت کردم.حس هیچ کاری نداشتم واسه همین فاطمه پیشنهاد کرد که باهاش برم مزار شهدا.هر پنج شنبه دانشگاه بچه ها رو می برد مزار شهدا.بار اولم بود و...
  4. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    مغازه رحیم تو زاهدان اسم شلوار لی که میاد ناخودآگاه اسم رحیم هم همراهش میاد.بعد از یه مدت تو زاهدان بودن کم کم اسم رحیم واست آشنا میشه.یه مغازه تو پاساز لال بخش زاهدان که کارش فروش شلوار لی هست.تموم بچه های خوابگاه رحیم رو می شناسند.خود من 4تا شلوار لی ازش خریدم... زاهدان که رفتید حتما یه سر...
  5. FZ.H

    دانشگاه سيستان و بلوچستان

    سلام.من ترم دو ارشد رو تموم کردم.سال قبل قبول شدم.آره هنوز باید باشم.
  6. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    اینم اعلامیه ای که شب امتحان میان ترم زده بودم...
  7. FZ.H

    سلام.من امروز روزه ام.خوبید؟ممنونم اومدی تو تاپیک جدیدم.:)

    سلام.من امروز روزه ام.خوبید؟ممنونم اومدی تو تاپیک جدیدم.:)
  8. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    اولین امتحان میانترم با اینکه شوق خونه رفتن کلی برامون لذت بخش بود اما قضیه دکتر شهرکی و امتحانش خیلی جدی بود.همه رفته بودند تو فاز خر خونی...البته بچه های ترم بالایی می گفتن که مهم نیست که تو کلی بلد باشی و همه سوالها رو جواب بدی اون رو هوا نمره میده...با این حال نمی شد بی خیال شد.فرزانه...
  9. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    وای ببین کی اومده؟داداش علیرضای گلم.خوش اومدی.اول از همه بگم که علیرضا داداش خوبم بود که از راه دور کلی هوای منو تو زاهدان داشت.لحظه لحظه زاهدان بودنمو علیرضا میدونه. آره این خط مریمه.اونم راحله خانم بچه مشهد.
  10. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    ترم دو ارشد رو تمام کردم
  11. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    همایش مهندسی شیمی در خانه دو ماه از ترم اول میگذشت.دلم شدید برای خونه تنگ شده بود.یه همایش تو کیش برگزار می شد.نمی دونم اولین بار کی این آتیش رو انداخت تو بچه ها...به بچه ها گفتیم به بهانه شرکت تو همایش کلاسها رو ده روز تعطیل کنیم.می دونستیم که از پنج تا استادمون فقط دو تاشون می رفتند همایش.با...
  12. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    خداحافظ لوس بودن خونه که بودم تا یه سرما خوردگی می گرفتم کلی برای مامانم ناز می کردم تا برم دکتر یا قرص هامو بخورم.اما زاهدان که اومدیم بدجور هوای خودمونو داشتیم.به قول همکلاسیم که پیش خونواده که بودیم تا یه ماه هم که مریضیمون طول می کشید کلی نازمونو می خریدند و کارمون خوردن و خوابیدن بود.اما...
  13. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    دوست خوبم درسته که رتبه های قبولی برای پذیرش این دانشگاه خوب نیست اما سطح علمی و امکانات آزمایشگاهیش فوق العاده هست.اینومن میگم که لیسانسمو دانشگاه دیگه بودم بدون هیچ تعصبی.
  14. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    دور از خونه شبها هر وقت که می خوابیدم خواب خونه و باغمون رو میدیدم.خواب میدیدم که تو کوچه های شهرمون دارم قدم میزنم.صبح که از خواب بیدار می شدم تا چند لحظه واقعا فکر می کردم تو خونه ام.همش منتظر بودم مامانم صدام کنه تا برم صبحانه بخورم.اما چند لحظه که سپری می شد و گیجی از سرم میرفت متوجه میشدم...
  15. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    اتاق دکترا شماره اتاقمون 219 بود.مثلا کاغذ آوردند که شماره اتاقمونو رو در بزنیم.به محض اینکه برگه رو زدند مریم خودکار دستش گرفت و این شاهکار جهانی رو به وجود آورد.هنوز که هنوزه به جز دوستامون هر کی از جلو اتاقمون رد میشه فکر می کنه بچه های اتاق دانشجوی دکترا هستن...یه افسوسی می خورن و میرن.البته...
  16. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    از کجا معلومه که کی آواتارشو از چه زمانی عوض نکرده؟:surprised:
  17. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    این اواتار برام خیلی عزیزه.واسه همین هیچ وقت عوضش نمی کنم.انشالله که ارشد جای خوبی قبول بشید.آره.زاهدان اسمش خیلی بد در رفته.بذارید از خاطره های قشنگی که با مردمش داشتم بعدا تعریف کنم تا خودتون قضاوت کنید.شما خودتونو برای احساسات بچه ها به زحمت نندازید.
  18. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

  19. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

  20. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

بالا