نتایح جستجو

اس ام اس نمی دونم اولین بار کی این شیوه رو راه انداخت.اما هر چی بود بچه ها سر جلسه موبایل می بردند و اس ام اس می فرستادند تا سرنخ اولیه جواب رو به هم بدن و ...من اصلا سر جلسه جرئت نداشتم به موبایلم نگاه کنم.حالا بچه ها ازم ناراحت بودند که چرا جواب اس رو نمیدم و نامردم و از این حرفها. سر اون...

من دانشجو نیستم!!!!!!!:) کامپیوترهای دفتر ارشد درب و داغون شده بود.هر روز از تعداد بچه هایی که می اومدند دفتر کم میشد. شاید به زور روزی سه تا می اومدند سری میزدند. من که نفهمیده بودم آخرش مسسئول این دفتر کدوم استاد محترم بوده.همکلاسیمون بنده خدا کلی زحمت می کشید تا بتونه کامپیوترها رو راه...

سلام اخوی.حتما.اگه می خواستم خبر بگیرم حتما با ایمیل شما تماس می گیرم(درد!مرض!خوبه که همش خبرتو میگیرم!)

بد کاری کردم؟!!!داداش من ارشد قبول شده باید ملت بفهمند دیگه.

سلام.منابع طبیعی گرگان خیلی بالاتر از کشاورزی تهرانه.آبجیم انتخاب اولش بود.کلی نذر و نیاز کرد که قبول بشه آخه این گرایش دو تا می خواستند.دوستش هم همین گراش قبول شد.

بچه ها!سیروس ارشدی شد! خبر!خبر! سیروس فرآوری گاز فردوسی مشهد قبول شد. منم تبریک میگم به داداش گلم.موفق باشی.

سلام داداش.خوبی؟نماز روزه هات قبول.امروز جواب ارشد آبجیم میاد.دعا کن.

سلام.با تاخیر عیدت مبارک.خوبی؟منظورت چی بود؟

سلام.خوبی داداش؟من که دیروز تو کف مهمون نوازیت موندم.نترس!ما ماسال بیا نیستیم!

سلام دوستان.منم کلا شرمنده هستم.واسه همین تصمیم گرفتم جواب آبجی هامو ندم.من یه داداش عزیزی ام که هر چند وقت یه بار می خوام اساسی حال آبجیمو بگیرم من میدونم آبج فاطمه ام خیلی منو دوست داره اما بهتره گهگاه جواب اس ام اسهاشو ندم!آخه کلاسم بیشتر میشه!

سلام داداشم.ممنون بابت گلها.منو حتما دعا کن.

سلام عزیزم.تو خوبی؟چطوری؟نماز روزه ات قبول حق.عزیز منو هم دعا کنی ها.منم از راه دور از شمال بارونی می بوسمت .

به نظرتون این کی میتونه باشه؟! یه کم به چشماش نگاه کنید!شرارت میباره!اون همونی هست که ضد حال به من زد!فاطمه زهرا...:mad:

اینم تصویر اون تخته که از موبایلم برداشتم...

سلام.خوبی؟دیروز بعد از اون کلمه ولی چی میخواستی بگی؟

خوبی؟زنده ای؟

افتادن تخت:surprised: من طبقه اول تخت رو انتخاب کرده بودم.مریم هم تخت بالایی رو.از اونجایی که گفتیم خوابگاه خودش مسئول داره لابد همه چیزو سالم تحویل ما دادند.یه روز صبح که از خواب بیدار شدم همونطور که رو تختم دراز کشیده بودم با فاطمه که تخت روبرویی ما بود مشغول گپ زدن بودم مریم تو خواب بود.اون...

:que:لو رفتن mail ما دفتر کاری داریم تو طبقه سوم ساختمون مهندسی شیمی که مخصوص بچه های ارشده و یه جورایی سایت خصوصی ما محسوب می شه.نمیدونم کدوم شیر پاک خورده ای هروقت میرفت میلهاشو چک کنه تیک ذخیره کردن میل و پسوورد رو میذاشت.ما حواسمون بود تو زمان سینگ شدن تیک سیو شدن رو برداریم.اما گویا یه بار...

افزایش ظرفیت:warn: ترم دوم شروع شد.ترم بهمنی ها که دور ه لیسانس بودند اومدن دانشگاه.ظرفیت خوابگاه لیسانس پر بودواسه همین بچه ها رو آوردند خوابگاه ارشد و تصمیم گرفتند اتاق چهار نفره رو پنج نفره کنند.واسه هر اتاقی یکی دوتا دانشجو فرستادند.می دونستیم که الان نوبت اتاق ماست دانشجو بیارن.یه روز مسئول...

سلام بچه.از مادر نزاییده کسی بتونه منو تهدید کنه!تو از ماجرای اون شب بگو اینجا من اساسی خدمت داداش کوچولوم میرسم!!!مشهد رو روسرت خراب می کنم.