نتایح جستجو

داروی درد شوق را با همه علم عاجزم ......... چاره کار عشق را با همه عقل جاهلم

تا بر گذشته می نگرم عشق خویش را چون آفتاب گمشده می آورم به یاد ...

یک هیچ تو را دیدم و دویدم آب تجلی تو نوشیدم و دمیدم ...

ای یار دور دست که دل می بری هـنوز ................. چون آتش نهفته به خـاکـستـری هـنـوز هر چند خط کشیده بـر آیـیـنه ات زمـان ................. در چشمم از تمام خوبان، سـری هـنـوز

لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح ............ داغ دل بود به امید دوا باز آمد

شاید نبوده قدرت آنم که در سکوت احساس قلب کوچک خود را نهان کنم بگذار تا ترانه من رازگو شود بگذار آنچه را که نهفتم عیان کنم...

زهرم چو نوشدارو از دست یار شیرین ............... بر دل خوش است نوشم بی او نمی گوارد

من از دو چشم روشن و گریان گریختم از خنده های وحشی طوفان گریختم از بستر وصال به آغوش سر هجر آزرده از ملامت وجدان گریختم...

آن جا در آن برزخ سرد در کوچه های غم و درد ..................... غیر از شب آیا چه می دید چشمان تار من و تو؟

چنان در قید مهرت پایبندم .......... که گویی آهوی سر در کمندم

یکی به حکم نظر پای در گلستان نه ................. که پایمال کنی ارغوان و یاسمنش

تو را دیدم ، از تنگنای زمان جستم تو را دیدم ، شور عدم در من گرفت...

لیک من خسته جان و پریشان می سپارم ره آرزو را بار من شعر و دلدار من شعر می روم تا به دست آرم او را.

بستر از لاله و گل ساخت صبا تا که مگر ............ یاسمن سنبل زلف تو در آغوش کند

مرگ در ذهن اقاقی جاری ست ... مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد ...

یا رب دلی که در وی پروای خود نگنجد .............. دست محبت آنجا خرگاه عشق چون زد؟

آه ازین دل ، آه ازین جام امید عاقبت بشکست و کس رازش نخواند چنگ شد در دست هر بیگانه ای ای دریغا کس به آوازش نخواند ...

شعر قشنگی بود ...:w16: بايد به فکر تنهايي خودم باشم دست خودم را مي‌گيرم و از خانه بيرون مي‌زنيم .....