بگذار فرزانه با رویاهایش خوش باشد,اصلا مها چطور است هر روز یک نامه برایش بنویسی و خودت را داله و شیدایش نشان بدهی.بالاخره یک کاری بکن.
با وجود اینکه حرف های شادی به نظرم مسخره می امد,اما فکرم را سخت به خود مشغول کرده بود.
هر بار می خواستم راهی برای نفوذ به قلبش پیدا کنم,به خودم نهیب می زدم این...