نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    من از تو ميمردم اما تو زندگانی من بودی تو با من ميرفتی تو در من ميخواندی وقتی که من خيابانها را بی هيچ مقصدی ميپيمودم
  2. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    روزها در پی هم میگذرند خواهی یا نخواهی دیروز را بخاطر کودکیم بهانه کردم و امروز را بخاطر بغض جوانیم و فردا را گلایه از ناتوانی و پیری چه زندگی بی سرانجامی . .
  3. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    ما را چه به مهتاب که ما تیره و تاریم در موسم پاییز ، چونان ابر بهاریم محبوبه و مینا به کجا ای گل مریم ما بذر نداریم که یک لاله بکاریم . . .
  4. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    يک پنجره برای ديدن يک پنجره برای شنيدن يک پنجره که مثل حلقه ی چاهی در انتهای خود به قلب زمين ميرسد
  5. رجایی اشکان

    معماری با مصالحی از جنس دل

    بغض... درگلوی من اتفاق می افتد تردید.. در کفش های تو!
  6. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم در آینه بر صورت خود خیره شدم باز بند از سر گیسویم آهسته گشودم
  7. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تو را ای گل کماکان دوست دارم به قدر ابر و باران دوست دارم کجا باشی کجا باشم مهم نیست تو را تا زنده هستم دوست دارم
  8. رجایی اشکان

    خلوتی با خدا

    خدای دانه های انار... زندگی به هم ریخته ام حوصله ات را سر نمی برد؟؟
  9. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    اگر احساس به خاموشی مطلق برسد باز هم عاطفه ای هست میان من و تو.
  10. رجایی اشکان

    رد پای احساس ...

    بچـــه کـــه بـــاشی … بچـــه کـــه بـــاشی … از “نقـــاشی”هـــایتـــ هـــم … مــی‌ تــواننــد بـــه روحیـــاتــ و درونیـــاتتــ پی ببــرنـــد ، بـــزرگ کـــه مــی‌ شـــوی … از حــرفهـــایتـــ هـــم نمــی‌ فهمنـــد تـــوی دلتــ چـــه خبـــر استــ !
  11. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    دعا کن دلم بوی باران بگیرد و این درد جانسوز درمان بگیرد
  12. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    مَـــگَـــر حَتمـــــــا بـــــآیَــــد "زِمِستـــــــــآن" بـــــــآشَـــد ؟؟ مَـــــن هَمیـــــــــن حـــــــآلآ هَـــــــم یَــــخ زَده اَم اَز "سَــــرمــــــآ" ی نِــگــــــآهَــــــش . . .!!
  13. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    دارد به گرد خویش می چرخا ندم من در خویش می پیچم من مار ؟! نه ... من مار زخمی ؟! نه ... ولی از زخم لبریزم
  14. رجایی اشکان

    ممنون :gol::gol:

    ممنون :gol::gol:
  15. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    درد ، مرا انتخاب کرد من ، تو را تو ، رفتن را آسوده برو ! دلواپس نباش من و درد و یادت تا ابد با هم هستیم
  16. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    اگر احساس به خاموشی مطلق برسد باز هم عاطفه ای هست میان من و تو.
بالا