نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    خلوتی با خدا

    بازم جمعه و بازم دل تنگ … خدایا کاش جمعه رو از زندگی من برداری … این صبح های خالی و این ظهر های ساکت و غروبهای دلتنگش رو … چه فرقی داره واسه من اگه یه روز از روزای بی حاصلم کم بشه … زمزمه های امروزم رو اینجا به یادگار می ذارم شاید هفته بعد من شش روز باشه . . .
  2. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    مارکه ؟ممنون دلم گرم است می دانم ، که می داند بدونِ لطف او ، تنهای تنهایم اگر گم کرده ام من راه و رسم بندگی ، اما دلم گرم است ، می دانم
  3. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    من . تو . او . ما . :(حتی بین ضمایر هم او بین ما فاصله انداخته !:(
  4. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    انتظار و چشم به راهی عادت چشمای خسته دلخوشی های خیالی بغض گلهای شکسته حتما بله ...دی
  5. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    هر چی کشیدن است برای ماست از جور روزگار گرفته تا سیگار ...... بله ببخشید برای نقطه چین کلمه پیدا نکردم
  6. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    میکشد......! میکشی...! میکشم..! عشق تو را.. تو ناز او را..ومن....... <سیگارم>!!! برای عوض شدن حال و هوا بود ببخشید:eek:
  7. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    زیرچشم آرزوهایم بدجورکبود شده عجب دست سنگینی دارد این سرنوشت...!
  8. رجایی اشکان

    رد پای احساس ...

    شهامت میخواهد دوست داشتن کسی که هیچوقت، هیچ زمان سهم تو نخواهد شد
  9. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    یه مترسک شکسته ٫عمری لباش و بسته شده همدست کلاغها ٫شاهد غارت باغها می بینه اما نمی خواد ٫کلاغها تنهاش بذارن ببرن هر چی که می خوان ٫هر کی رو می خوان بیارن
  10. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    من نکردم گله از عهد و وفاداری تو عهد ما عهد جفا بود و نمی‌دانستیم رنج بی‌عشقی و تنهایی و بی‌مهری یار همه تقدیر خدا بود و نمی‌دانستیم . . .
  11. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    قشنگ بود ماهی همیشه تشنه ام ای زلال تابناک یک نفس اگر مرا به حال خود رها کنی ماهی تو جان سپرده روی خاک
  12. رجایی اشکان

    جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

    تو زندگی ســـــه جــــور اشـتـبـــاه داريـــــم : " اشــتــبــــاه بــــــــزرگ " ؛ " اشــتــبــــاه كــوچــــيـــك " و..... ""اعـــــتمـــــــاد""
  13. رجایی اشکان

    کوچه های تنهایی

    فاصله ها... هیچوقت دوست داشتن را کمرنگ نمی کنند بلکه دلتنگی را بیشتر می کنند اینجـــــا غروبـــــــــــ سنگ تمام میگذارد برای دل تنگـــــــی هایــــم
  14. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تن بیشه پر از مهتابه امشب پلنگ کوه‌ها در خوابه امشب به هر شاخی دلی سامون گرفته دل من در تنم بی‌تابه امشب
  15. رجایی اشکان

    خلوتی با خدا

    الهی با خاطری خسته، دلی به تو بسته، دست از غیر تو شسته در انتظار رحمتت نشسته ام بدهی کریمی، ندهی حکیمی، بخوانی شاکرم، برانی صابرم:surprised:
  16. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    دلا شب ها نمی نالی به زاری سر راحت به بالین می گذاری تو صاحب درد بودی ناله سر کن خبر از درد بیدردی نداری بنال ای دل که رنجت شادمانی است بمیر ای دل که مرگت زندگانی است
  17. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    ای موی پریشان تو دریای خروشان بگذار مرا غرق کند این شب مواج
  18. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    شبی بالاتر از کوه دماوند دو ساعت مانده تا باران لبخند؛ کمک کن ای فرشته تا بچینم کمی بوسه ز لبهای خداوند
  19. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    یاد من باشد فردا بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم یاد من باشد هر چه پروانه که می افتد در آب زود از آب در آرم یاد من باشد کاری نکنم که به قانون زمین بربخورد یاد من باشد تنها هستم ماه بالای سر تنهایی است.
بالا