نتایح جستجو

  1. P

    همین الان داری به چی فکر میکنی؟

    فکر میکنم افسرده شدم
  2. P

    یک جمله برای او که دوستش داشتید/دارید:

    چه نسبتی باهاش داری؟ او میرود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
  3. P

    الان داری چه آهنگی گوش میدی ؟

    مداد رنگی میثاق راد
  4. P

    یک جمله برای او که دوستش داشتید/دارید:

    شرط عقل است گه مردم بگریزند ازتیر من گر از دست تو باشد مژه بر هم نزنم حضرت سعدی
  5. P

    همین الان داری به چی فکر میکنی؟

    چند روز قبل سر ساختمان یه بساز و بفروش پولدار بودم ناظرشم یه سوال ازم پرسید گفت برای چی زنده ایم مهندس من اولین کلمه ای که به ذهنم رسید گفتم آرامش تلاش برای رسیدن به آرامش حالا که داریم تلاش میکنیم انقد استرس میگیریم که درک نکردیم آرامش رو دارم فکر میکنم چی شد اینجوری شدم من از اون آدم آروم...
  6. P

    الان داری چه آهنگی گوش میدی ؟

    هوای دل رضا بهرام با بغض البته صبح جمعه بجای خواب و استراحت دارم کار میکنم
  7. P

    به نظرت نفر قبلی چه جور شخصیتی داره

    خیلی مهربونه
  8. P

    به نظرت نفر قبلی چه جور شخصیتی داره

    چاقه مقاومت ۹۰ کیلو رو این هفته رد کرده تارگت ۱۰۵ کیلو خخخخ
  9. P

    یک جمله برای او که دوستش داشتید/دارید:

    صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم بمیری ایشالا خخخ
  10. P

    یک جمله برای او که دوستش داشتید/دارید:

    شهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید ور نه قاضی در قضا نامهربانی می کند
  11. P

    یک جمله برای او که دوستش داشتید/دارید:

    به سرت گر همه آفاق به هم جمع شوند نتواندبرد هوای تو برون از سر ما #حافظ
  12. P

    یک جمله برای او که دوستش داشتید/دارید:

    ‏هنوز از شب دمی باقی است می خواند در او شبگیر و شب تاب ، از نهان جایش به ساحل می زند سوسو به مانند چراغ من که سوسو می زند در پنجره ی من به مانند دل من که هنوز از حوصله وز صبر من باقی است در او به مانند خیال عشق تلخ من که می خواند! ‎
  13. P

    یک جمله برای او که دوستش داشتید/دارید:

    غرق نشی نغمه خخخ
  14. P

    یک جمله برای او که دوستش داشتید/دارید:

    آن گس که تو را شناخت جان را چه کند؟ مولانا
  15. P

    به نظرت نفر قبلی چه جور شخصیتی داره

    ا عصاب مصاب نداره
  16. P

    یک جمله برای او که دوستش داشتید/دارید:

    زیرِ نم نم هایِ باران بیشتر میخواهمت در میانِ رقصِ گندمزار تر میخواهمت باز کن بند از تلاطم هایِ رودت بیشتر آبشارِ گیسوانی تا کمر میخواهمت جایِ این انگشتر و این گوشوار و نیم تاج گُل به دست و گُل به گوش و گُل به سر میخواهمت بوسه ات را چاپ کن بر صفحه یِ لبهایِ من با چنین خطِ لبی صاحب اثر...
  17. P

    خلوتی با خدا

    الهی نظر تو برنگردد برگشتن روزگار سهل است
بالا