نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    رد پای احساس ...

    کسی که دوستت دارد برای ماندن در بین هزاران نقطه ی سیاه شب حتی اگر یک نقطه ی سپید بیابد دلیلش می کند برای ماندن و کسی که می خواهد برود در سپیدی روز حتی اگر نقطه ای سیاه را هم نیابد با انگشتش به گوشه ای اشاره می کند که انگار نقطه ای سیاه یافته !!! کسی که رفتنی است بگذار برود...
  2. رجایی اشکان

    معماری با مصالحی از جنس دل

    زندگی باور میخواهد، آنهم از جنس امید، که اگر سختی راه، به تو یک سیلی زد، یک امید قلبی،، به تو گوید که خدا هست هنوز...... لحظه هایی باید دل خود را بسپاری به خودش تا که آرام شوی با عشقش
  3. رجایی اشکان

    صندلی داغ فرزاد (F.A.R.Z.A.D)

    سلام مهندس جان امیدوارم همیشه برقرار باشی تا بی قرار نباشی راستش همیشه فکر میکردم خیلی سئوال دارم ازتون بپرسم ولی حالا همه چی یادم رفته. 1-خوب بعنوان اولین سئوال دوست دارم صادقانه جواب بدید تا چه حد در برابر عقاید فلسفی دیگران انعطاف پذیرید؟یا بهتره بپرسم اصلا انعطاف پذیرید؟ 2-شغلتون ؟البته...
  4. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است ای به فدا نگاه تو این چه نگاه کردن است؟ شب هر دو دوست همراهم آرووووم :gol::gol:
  5. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    خخخ میترسم کم کم برسی به تک وازه بریم معمار که بر باد رفت تاپیک از این ابیات ما که هست کمی شیک شبتون خوش
  6. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    در سرم سودای جامی بی زوال پرسه ای آغاز کرم در خیال دل به یاد آورد ایام وصال از جدایی یک دو سالی میگذشت یک دو سال از عمر رفت و برنگشت دل به یاد آورد اول بار را خاطرات اولین دیدار را آن نظر بازی آن اسرار را آن دو چشم مست آهووار را
  7. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    ماکیان ها همه مست خوابند شهر هم خواب اینترنتی عصر اتم می بیند کوک کن ساعت خویش که در این شهر دگرمستی نیست که تو وقت سحر آنگه که از میکده برمیگردد از صدای سخن و زمزمه ی زیر لبش برخیزی
  8. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    نه امیدی در خاطر که تو را جویم ای شادی جان ..سرو روان...کز بر ما رفتی از محفل ما....چون دل ما ...سوی کجا رفتی به کجایی ای غمگسار من..فغان زار من..بشنو
  9. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    من غرورم را شکستم، داشتی؟ آمدم , حالا تو با من آشتی؟
  10. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    عمری به هر کوی و گذر گشتم که معمارت کنم اکنون که تو معمار شدی بنشین که استادت کنم
  11. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    یواش یواش ببارین، ای قطره های بارون لیلای من تو خوابه، کنار بید مجنون
  12. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    دلم گرم است می دانم ، که می داند بدونِ لطف او ، تنهای تنهایم اگر گم کرده ام من راه و رسم بندگی ، اما دلم گرم است ، می دانم
  13. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    نرو از آغوشم هیچ کجا خونه ت نیست کوله بار غربت لایق شونه ت نیست
  14. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    اخی یادم نبود ای دوست عقرب که چاقو دسته خود را نبرد من و تو هر جا باشیم کنیم غوغای بسیار:d
  15. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تو همون رویایی من پر از مجنونم من دماوندم که پای تو می مونم عمریه بی حرکت پیش چشمت کیشم تیشه بر می داری بی ستون تر میشم
  16. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    تو ای سارا مکن با من مدارا که من ابانیم با زهر بسیار(شعر وارد مرحله ترسناک میشود خخخ)
  17. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    کیان شعر را کردی رباعی؟ کیانی بچه کدوم دیاری:eek: :d
  18. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    برای کار و اجرا بود لازم یه پارتی اکر خواهی نکنی قاطی پاتی:d
  19. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    پس سارا کیه تو مصرع دوم؟؟؟ خشت اول چون نهدی کج تو مهمار برای خمش و کرنش و پیچش و کمانش باید کنی محاسبات بسیار
  20. رجایی اشکان

    معماری با مصالحی از جنس دل

    من همون عاشقم که تو شب های مهتابــی که همیشه تنها تو ساحل غم هاش، لحظه به لحظه با خـــ ـــ ـداش داره قدم می زنــــــــــه ..!!!
بالا