همه به من می خندند
وقتی می گویم منتظر معجزه ام
می خندند وقتی اینطوریواشکی پرده را کنار می زنم
وازپنجره به در نگاه می کنم
تا روزی که تو بیایی
ومهرسکوت بزنی به تمام تمسخرهایشان
دلت که تنگ یک نفر باشدخود خدا هم بیایدتاخوش بگذردولحظه ای فراموش کنی
فایده ندارد
تودلت تنگ است
دلت برای همان یک نفرتنگ است
تا نیایدتا نباشد
هیچ چیز درست نمی شود
من خیلی وقته که انتخاب کردم
ای عزیزتر از عزیز پس از مرگ بر مزار من گل مریز ومرا سا یبان درختی سبز نده
من اهنگ عزای تورا نمی شنوم وبوی گل های تورا نمی فهمم وسایه ان درخت هرگز تن مرا خنک نمی کند
عزیزترین من هرگز پس از من به دیگری دل مبندوارامگاهی که نشانه شکوه عشق تو به من باشد بساز