نتایح جستجو

  1. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    خواستم براي از دست دادنت اشک بريزم ديدم تمام اشکهايم را براي به دست اوردنت ريخته ام !!
  2. hamedinia_m51

    كوي دوست

    تمام آنچه می خواهم … گاهی تمام آنچه می خواهم، دفتری است برای از تو نوشتن، قلبی که اندوهم را بفهمد و دستی که گونه های ترم را نوازش دهد…
  3. hamedinia_m51

    جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

    پای نه بر چشم ما ، زیرا که مرغان بهار گاهگاهی پر زنان از سوی دریا می روند...
  4. hamedinia_m51

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    من از قصه زندگی ام نمی ترسم من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم. ای بهار زندگی ام اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست اکنون که باهایم توان راه رفتن ندارد برگرد باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا باز هم شانه هایت...
  5. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    پرسيد: به خاطر كي زنده هستي؟ با اينكه دلم مي خواست با تمام وجودم داد بزنم به خاطر تو بهش گفتم : به خاطر هيچكس پرسيد: پس به خاطر چه چيز زنده هستي؟ با اينكه دلم فرياد ميزدبه خاطر تو با يك بغض غمگين گفتم : به خاطر هيچ چيز ازش پرسيدم : تو به خاطر چي زنده هستي؟ در حاليكه اشك در چشمانش جمع شده بود گفت...
  6. hamedinia_m51

    كوي دوست

    من سکوتم ، تو ترانه ، من یه فانوس ، تو زبانه من نگاهی مات و گنگم ، تو نگاهی عاشقانه من یه زخمم ، تو یه مرهم ، من به ندرت ، تو دمادم من یه باغ گر گرفته ، تو مثه نزول شبنم
  7. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    ببین ماه من ..! قرار نیست که قرار هایمان را بگذاریم بر بی قراری های من ..؟ مگر قرار نبود تو ماه ِ تمام ِ من باشی و .. من پر ِ پرواز ِ تو ..؟ مگر زمزمه هر روزت نبود .. مگر غیر از این است که .. من ماه تمام را در تو معنا کردم .. و تو ماه ِ تمام ِ من شدی ..! پس چرا هرچه بیشتر می رویم کمتر می...
  8. hamedinia_m51

    فراق یار

  9. hamedinia_m51

    غنچه از خواب پرید ... و گلی تازه به دنیا آمد ... خار...

    غنچه از خواب پرید ... و گلی تازه به دنیا آمد ... خار خندید و به گل گفت : سلام ... و جوابی نشنید ... خار رنجید ولی هیچ نگفت ... ساعتی چند گذشت ... گل چه زیبا شده...
  10. hamedinia_m51

    گریه کن ، دلت سبک شه ، اگه دل مونده تو سینه سرت رو بذار رو شونم ، تنها پیشکشم همینه بذار این...

    گریه کن ، دلت سبک شه ، اگه دل مونده تو سینه سرت رو بذار رو شونم ، تنها پیشکشم همینه بذار این شونه ی نمناک ، تکیه گاه گریه باشه بذار این خسته بیفته ، تا شاید دوباره پا شه برو ! من اینجا می مونم ، چشم به راهتم همیشه می دونم که بر می گردی ، قصمون تموم نمیشه گریه کن ، دلت سبک شه ، من فدای گریه هاتم...
  11. hamedinia_m51

    رفتن...

    رفتن رفتن .................... زیر سایه تو رفتن،من که الان در راهم غنچه ء تازه ام ،این غنچه دوست داره وقتی که می رسه یه گل کامل باشه گلی که زیبایی وطراوتش باغچه هارا زیبا بکنه ،نه این که پژ مردگیش زیبایی راازباغچه بگیره خدایا بخواه وقت رسیدن با طراوت باشم...
  12. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    قاب بارونی پشت قاب شیشه ای پنجره منتظر نشسته بودم اشکام با دونه های بارون هم بوسه شده بود آه ! پنجره را باز کردم وبرای خدا فریاد زدم خدایا بخواه سر آغازی دوباره باشم.. بارون امشب ای کاش دوباره بباره.
  13. hamedinia_m51

    غنچه از خواب پرید ... و گلی تازه به دنیا آمد ... خار خندید و به گل گفت : سلام ... و جوابی...

    غنچه از خواب پرید ... و گلی تازه به دنیا آمد ... خار خندید و به گل گفت : سلام ... و جوابی نشنید ... خار رنجید ولی هیچ نگفت ... ساعتی چند گذشت ... گل چه زیبا شده بود ... دست بی رحمی آمد نزدیک ... گل سراسیمه ز وحشت افسرد ... لیک آن خار در آن دست خلید ... و گل از مرگ رهید ... صبح فردا که رسید ...
  14. hamedinia_m51

    غنچه از خواب پرید ... و گلی تازه به دنیا آمد ... خار...

    غنچه از خواب پرید ... و گلی تازه به دنیا آمد ... خار خندید و به گل گفت : سلام ... و جوابی نشنید ... خار رنجید ولی هیچ نگفت ... ساعتی چند گذشت ... گل چه زیبا شده...
  15. hamedinia_m51

    درد دل...

    خدایا ! آنکه در تنهاترین تنهائیم ، تنهای تنهایم گذاشت ... تو در تنهاترین تنهائیش ، تنهای تنهایش نذار ...
  16. hamedinia_m51

    بی نام تو شعرهایم مفهومی ندارن بی نام تو من واژه ایی برای نوشتن ندارم بی تو هیچ عشقی، رنگی،...

    بی نام تو شعرهایم مفهومی ندارن بی نام تو من واژه ایی برای نوشتن ندارم بی تو هیچ عشقی، رنگی، قشنگی در دل دفترم نیست نامت جاودانه در دلم نامت آسمانیست نامت آبیست نامت نامت نام تو خداست
  17. hamedinia_m51

    بی نام تو شعرهایم مفهومی ندارن بی نام تو من واژه ایی برای نوشتن ندارم بی تو هیچ عشقی، رنگی،...

    بی نام تو شعرهایم مفهومی ندارن بی نام تو من واژه ایی برای نوشتن ندارم بی تو هیچ عشقی، رنگی، قشنگی در دل دفترم نیست نامت جاودانه در دلم نامت آسمانیست نامت آبیست نامت نامت نام تو خداست
  18. hamedinia_m51

    بی نام تو شعرهایم مفهومی ندارن بی نام تو من واژه ایی برای نوشتن ندارم بی تو هیچ عشقی، رنگی،...

    بی نام تو شعرهایم مفهومی ندارن بی نام تو من واژه ایی برای نوشتن ندارم بی تو هیچ عشقی، رنگی، قشنگی در دل دفترم نیست نامت جاودانه در دلم نامت آسمانیست نامت آبیست نامت نامت نام تو خداست
  19. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    باران که می بارد تو می آیی باران گل ، باران نیلوفر باران مهر و ماه و آیینه باران شعر و شبنم و شبدر باران که می بارد تو در راهی از دشت شب تا باغ بیداری از عطر عشق و آشتی لبریز با ابر...
بالا