نتایح جستجو

وقتیکه تنگ غروب بارون به شیشه می زنه همه ، غصه های دنیا توی سینه ی منه توی قطره های بارون میشکنه بغض صدام دیگه غیر از یه دونه پنجره هیچی نمی خوام پشت این پنجره می شینم و آواز می خونم منتظر واسه رسیدنت تو بارون می مونم زیر بارون انتظارت رنگ تازه ای داره منم عاشق ترم انگار وقتی بارون می باره

خواهش ميكنم قابل شما رونداشت وبه نوشته خاي قشنگ شما نمي رسه:gol:

اگر سکوت ِ این گستره ی بی ستاره مجالی دهد، می خواهم بگویم : سلام! اگر دلواپسی ِ آن همه ترانه ی بی تعبیر مهلتی دهد، می خواهم از بی پناهی پروانه ها برایت بگویم...

بارون تو دل سیاه شب وقتی بارون میزنه انگاری می خواد بگه واسه موندن دیگه دیره،آره دیره واسه موندن این کلام آخرینه. داره بارون می باره آره بارون می باره بوی خاک نم گرفته واسه من چه دل نشینه ، صدای شرشر بارون از همینجا روی ایون (ایوان) واسه من چه دل نشینه. داره بارون می باره آره...

گریه کن ، دلت سبک شه ، اگه دل مونده تو سینه سرت رو بذار رو شونم ، تنها پیشکشم همینه بذار این شونه ی نمناک ، تکیه گاه گریه باشه بذار این خسته بیفته ، تا شاید دوباره پا شه برو ! من اینجا می مونم ، چشم به راهتم همیشه می دونم که بر می گردی ، قصمون تموم نمیشه گریه کن ، دلت سبک شه ، من فدای گریه هاتم...

گریه کن ، دلت سبک شه ، اگه دل مونده تو سینه سرت رو بذار رو شونم ، تنها پیشکشم همینه بذار این شونه ی نمناک ، تکیه گاه گریه باشه بذار این خسته بیفته ، تا شاید دوباره پا شه برو ! من اینجا می مونم ، چشم به راهتم همیشه می دونم که بر می گردی ، قصمون تموم نمیشه گریه کن ، دلت سبک شه ، من فدای گریه هاتم...

گریه کن ، دلت سبک شه ، اگه دل مونده تو سینه سرت رو بذار رو شونم ، تنها پیشکشم همینه بذار این شونه ی نمناک ، تکیه گاه گریه باشه بذار این خسته بیفته ، تا شاید دوباره پا شه برو ! من اینجا می مونم ، چشم به راهتم همیشه می دونم که بر می گردی ، قصمون تموم نمیشه گریه کن ، دلت سبک شه ، من فدای گریه هاتم...

گریه کن ، دلت سبک شه ، اگه دل مونده تو سینه سرت رو بذار رو شونم ، تنها پیشکشم همینه بذار این شونه ی نمناک ، تکیه گاه گریه باشه بذار این خسته بیفته ، تا شاید دوباره پا شه برو ! من اینجا می مونم ، چشم به راهتم همیشه می دونم که بر می گردی ، قصمون تموم نمیشه گریه کن ، دلت سبک شه ، من فدای گریه هاتم...

گریه کن ، دلت سبک شه ، اگه دل مونده تو سینه سرت رو بذار رو شونم ، تنها پیشکشم همینه بذار این شونه ی نمناک ، تکیه گاه گریه باشه بذار این خسته بیفته ، تا شاید دوباره پا شه برو ! من اینجا می مونم ، چشم به راهتم همیشه می دونم که بر می گردی ، قصمون تموم نمیشه گریه کن ، دلت سبک شه ، من فدای گریه هاتم...

گریه کن ، دلت سبک شه ، اگه دل مونده تو سینه سرت رو بذار رو شونم ، تنها پیشکشم همینه بذار این شونه ی نمناک ، تکیه گاه گریه باشه بذار این خسته بیفته ، تا شاید دوباره پا شه برو ! من اینجا می مونم ، چشم به راهتم همیشه می دونم که بر می گردی ، قصمون تموم نمیشه گریه کن ، دلت سبک شه ، من فدای گریه هاتم...

ممنون دوست عزيز بابت پستهاي قشنگت در آره بارون مي اومد خوب يادمه ... :gol:

رنگین کمان زیبای من ... اگر میدانستی چقدر دوستت دارم ... هرگز برای آمدنت ... باران را بهانه نمی کردی ... هرگز ...

کلبه ها فکر حصارن باغچه ها فکر بهارن باغبونا فکر بارون من به فکر قصه گفتن شب تو فکر راه نورد نور تو فکر بوف کوره خاک به فکر ابر دوره من به فکر دل سپردن من چه کردم جز نشستن گریه کردن گریه دیدن وقتی باغ قصه می سوخت من چه بودم جز یه خرمن کار من تقدیس آبه ناله از دست سرابه کار تو اما قشنگه ساختن...

وقتی رفتی،قلبم ایستاد سر کوچه خیالت یکی گفتش بی خیال شو حیف اون اشک زلالت آخه من جز یه عروسک واسه تو هیچی نبودم وقتی رفتی،شعراشک و من برای تو سرودم وقتی رفتی گریه کردم هم صدا با ساز بارون یادم اومد که می گفتی حاضری واسم بدی جون وقتی رفتی همه گفتند قسمتت نبود عزیزم ولی ازعشق و علاقم...

من که باورم نمیشه........... من که باورم نمیشه تو نباشی عشق نباشه گل نباشه بشت بنجره نباشی دلم از دلت جدا شه من که باورم نمیشه تو نمونی تو نباشی من نباشم مگه میشه تو نمونی من نمیرم زنده باشم من که باورم نمیشه بردن اسم تو از یاد اخه حس عاشقی رو دستای تو یاد من داد زیر سایه تو بودن از گذشته تا...

به تو عادت کرده بودم اي به من نزديک تر از من اي حضورم از تو تازه اي نگاهم از تو روشن به تو عادت کرده بودم مثل گلبرگي به شبنم مثل عاشقي به غربت مثل مجروحي به مرهم لحظه در لحظه عذابه لحظه هاي من بي تو تجربه کردن مرگه زندگي کردن بي تو من که در گريزم از من به تو عادت کرده بودم از سکوت...

دلواپسی من٬ از نیامدنت نیست. می ترسم در پس این دل دل زدن ها٬ بیایی٬ و دلخواه تو نباشم !!

خدایا ببین غرق در اشک و آهم غریقی نشسته به موج نگاهم ببین در دل شب نشان از تو جویم هوای تو دارم سخن از تو گویم تو این جان عاشق به من داده ای دلی چون شقایق بمن داده ای بیادت همه شب دل من خــــــــــــدایا درین سینه ی خسته چون نی بنالم نیســـــتان جـانم به بانگ جرس...

دل من عادت داشـت ، که بمانـد يک جا به کجا ؟! معـلـوم است ، به در خانه تو ! دل من عادت داشـت ، که بمانـد آن جا ، پـشـت يک پرده تـوري که تو هر روز آن را به کناري بزني ... دل من ساکن ديوار و دري ، که تو هر روز از آن مي گـذري . دل من ساکن دستان تو بود دل من گوشه يک باغـچه بـود که...